سفرنامه چین لویانگ قسمت اول (معبد شائولین)
بلیت قطار لویانگ را روز قبل خریده بودیم؛ برای خرید بلیت سه گزینه داشتیم: قطار سریع السیر، قطار عادی صندلی تخت شو(کوپه) یا یک صندلی ساده. ترجیح دادیم بلیت عادی بگیریم تا ضمن صرفه جویی چهارصد یوانی در هر بلیت، هزینه یک شب اقامت هتل را نیز حذف کنیم.(قیمت بلیت سریع السیر حدود پانصد یوان و بلیت عادی کمی بیشتر از صد یوان بود) با این حساب تا پایان سفر میتوانستیم حدود ده میلیون تومان صرفه جویی کنیم که خودش دست کم هزینه یک سفر به یک کشور همسایه است. قطار ساعت ده و چهار دقیقه شب(طبق ساعت درج شده روی بلیت) حرکت کرد.
باید اعتراف کنم که یک ساعت اول حضور در قطار خیلی سخت گذشت به حدی که خودم را لعن و نفرین میکردم که چرا قطار عادی سوار شده ایم که توی هر ایستگاه فرت و فرت می ایستد و شکل و شمایلش اینقدر ناجور است و صندلی هایش اصلا برای خواب راحت نیست و بوی سیگار هردم به مشام میرسد و هزار چیز آزاردهنده دیگر..... و باز ازآنجاییکه قطار عادی پیشنهاد خودم بود، باید غرولندهای همسرجان را هم تحمل میکردم که با بوی سیگار دچار سردرد شده بود و ازآنجاییکه به ندرت اهل غر زدن و گله و شکایت است، چشمهایش را بسته و مرا با این حجم از چیزهای روی اعصاب تنها گذاشته بود.....
شاید باورتان نشود همه چیز بعد از یک ساعت عادی شد! دیگر نه بوی سیگار را حس میکردیم و نه توقفهای راه به راه قطار و نه سختی صندلی ها را. چنان خسته بودیم که بعد از خوردن دو لیوان دمنوش به لیمو به خوابی عمیق فرو رفتیم و هفت ساعت بعد با روشن شدن هوا از خواب بیدار شدیم. خودمان هم باورمان نمیشد که توی چنین شرایطی به این راحتی خوابیده بودیم!
همین امر باعث شد که ما بقیه سفرهای بین شهری را با همین قطارهای عادی طی کنیم. بی اغراق و به جرأت میگویم که بهترین درسهای جامعه شناسی و روانشناسی و انسان شناسی از جامعه چین را در همین ساعتهای حضور در قطارهای عادی آموختیم. اگر از من بپرسند میگویم قطارها آینه تمام نمای جامعه واقعی هستد. (سر فرصت در یک پست جداگانه درباره احوالات مردم چین که در قطار بهتر از هرجای دیگر میتوان آنها را شناخت خواهم نوشت.)
ساعت حوالی هفت و نیم به لویانگ میرسیم. بعد از پیاده شدن از قطار در ایستگاه لویانگ، به جایگاه فروش بلیت رفته و بلیت سفرمان به شهر بعدی یعنی شیان را برای فردا بعدازظهر خریداری میکنیم.

از ایستگاه قطار که خارج میشویم چشممان به چند هتل می افتد و وارد یکی از آنها میشویم. قیمتش مناسب است 180 یوان برای یک اتاق دو تخته (بدون صبحانه) دیگر سراغ هتل بعدی نمیرویم و فورأ اتاقمان را تحویل میگیریم.
پس از یک دوش گرم و خوردن یک وعده غذا و مختصری استراحت، حوالی ساعت یازده از هتل بیرون زده و راهی اولین بخش از سفرمان میشویم.

ورودی معبد شائولین
ازآنجاییکه اقامت ما در لویانگ فقط یک روز است و فردا ساعت سه بعد از ظهر لویانگ را ترک میکنیم، عملا" فقط دو نصفه روز وقت داریم که از دو شاخصه اصلی لویانگ دیدن کنیم که هر دو در خارج از شهر واقعند؛ یکی مجموعه معبد شائولین و دیگری غارهای لانگمن گروتوس که باید فردا به دیدنش برویم.
معبد شائولین در شهر دنگ فنگ واقع است که حدود یک ساعت و نیم از لویانگ فاصله دارد. برای رفتن به دنگ فنگ باید با اتوبوس راهی شویم. خوبیش این است که ایستگاه اتوبوس هم نزدیک ایستگاه قطار و هتلمان است و اینکه چقدر به نفعمان شد که به جای اینکه در مرکز شهر هتل بگیریم نزدیک ایستگاه قطار گرفتیم.(هم در وقتمان صرفه جویی شده و هم اینکه قیمت هتلهای مرکز شهر دست کم پنجاه درصد گرانتر است.)

اسم چینی شائولین به همراه عکسش را به راننده های ایستگاه اتوبوس نشان میدهیم و آنها ما را به اتوبوس مخصوص راهنمایی کرده و دقایقی بعد عازم شائولین میشویم.
حدود یک و نیم ساعت بعد به منطقه ای سرسبز و کوهستانی میرسیم و راننده ما را پیاده میکند. باران تازه شروع شده و درفاصله کوتاهی که از درب ورودی به جایگاه خرید بلیت برسیم، بغض آسمان میترکد و دلش را یکباره خالی میکند و حالا نبار و کی ببار.... بلیت هشتاد یوانی مجموعه را خریداری کرده و همانجا سرپناه میگیریم.

اولش تصمیم میگیریم تا بند آمدن باران صبر کنیم ولی این بارانی که ما میبینیم حالاحالاها بند بیا نیست. محوطه بسیار بزرگ است و گشت کامل آن یک نصف روز میطلبد؛ پس تصمیم میگیریم وقت را هدر ندهیم و با خرید دو پانچو از فروشگاه، خود را مجهز کرده و راه بیفتیم؛ کاری که اغلب چینی ها از پیر وجوان و خرد و کلان انجام میدهند.

پس از عبور از دروازه اولیه و پیمودن حدود یک ربع مسیر به نخستین مکان دیدنی مجموعه (مدرسه کنگ فو) میرسیم ولی ازآنجاییکه نمیدانیم معبد و جنگل پاگوداها چقدر وقتمان را میگیرد تصمیم میگیریم دیدن مدرسه کنگ فو را به مسیر برگشت موکول کنیم.

محوطه شائولین که در دامنه کوه مقدس سانگ شان واقع است، بسیار وسیع است و برای خودش شهری به حساب می آید. همه چیزش از جاده و درختان و بناهایش مسحور کننده است و سوژه برای عکاسی، حیف که باران دوربینهایمان را غلاف کرده!

برای فتح قله سانگ شان هم میتوان از تله کابین استفاده کرد و هم اگر فرصت کافی باشد، میتوان یک روز را به کوهنوردی اختصاص داد. برای ما اما دیدارش از همین جا هم غنیمتی است!

بعد از حدود نیم ساعت پیاده روی، به محوطه ورودی معبد شائولین میرسیم. مثل همه معابد چینی عمارتی سرخ رنگ با شیر سنگی محافظ!

وارد نخستین محوطه میشویم، درختان و مجسمه ها و ستونها را یکی پس از دیگری رد میکنیم و به تالارهای اصلی میرسیم؛ جایی که مجسمه های بودا در حالت ایستاده و خوابیده و نشسته همچون خدا عبادت میشوند. و اما بشنوید از تاریخچه معبد....


حدود هزاروپانصد سال پیش(سال 464 میلادی) یک راهب بودایی به نام بودا باهادرا برای تبلیغ آیین بودیسم از هند به چین آمد.

او توانست اعتماد دربار را جلب و بخش وسیعی از زمینهای این ناحیه را جهت دایر کردن معبد و آموزش آیین بودیسم در اختیار گیرد.

حدود سی سال بعد از فوت باهادرا در سال 527 راهب بودایی دیگری به این مکان آمد ولی از بخت بد او، شرایط تغییر کرده و امپراطور جدید هیچ دل خوشی از راهبان و مکاتب بودایی نداشت از این رو به راهب جدید اجازه فعالیت در معبد داده نشد.

راهب جدید که بودی دارما نام داشت، ناگزیر به کوههای اطراف پناه برد و به مدت نه سال در یک غار به مراقبه و تبلیغ پنهانی پرداخت. پس از نه سال ورق برگشت و وی توانست به معبد شائولین بیاید و رسما" فعالیت خود را آغاز کند.

از آنجاییکه بودی دارما نه سال در شرایط سخت کوهستان زندگی کرده بود، در کنار مراقبه و فعالیتهای مذهبی روزانه چند ساعت به تمرینات بدنی خاص پرداخته بود. هدف او از انجام تمرینات که برگرفته از ورزشهای رزمی چین باستان بود، بالا بردن توان جسمانی و قدرت بدنی جهت هرگونه دفاع شخصی در صورت لزوم بود.

درواقع بودی دارما با ادغام آن ورزشها با آیین بودایی فرمهای اولیه ورزشهایی که امروز به کنگ فوی شائولین معروف است را شکل داده و این ورزشها که با آموزه های دینی آمیخته شده بود، به شدت مورد استقبال مردم واقع شدند.

اما از آن دوران تا به امروز معبد شائولین و مکتب بودیسم سرنوشت پرفرازونشیبی پیدا کرد و بارها تخریب و دوباره بازسازی شد.

تا دوره کمونیستها که آنها هیچ معبد و دین و مسلکی را برنمیتابیدند بنابراین جلوی هرگونه فعالیت شائولین به ویژه در امر سیاست گرفته شد.

اما با ساخت فیلم شائولین با بازی جت لی این معبد شهرتی جهانی یافت و پس از باز شدن درهای تجاری چین به روی دنیا، یکی از اماکن گردشگری مهم شد و در نهایت در سال 2012 ثبت یونسکو شد.

از آن تاریخ به بعد سیل توریست از سراسر دنیا روانه اینجا شد بطوریکه سالانه میلیونها نفر از این مکان دیدن و درآمد هنگفتی را روانه صنعت گردشگری چین میکنند.


پس از بازدید از معبد شائولین راهمان را ادامه میدهیم تا از دومین مکان جذاب محوطه یعنی جنگل پاگودا دیدن کنیم.


مسیر شائولین تا پاگوداها را با گذاشتن چوب مشخص کرده اند. حدود هفتصد متر بین جنگل پاگوداها تا شائولین راه است.

داستان و فلسفه ساخت پاگوداها را قبلا در پست مربوط به کاخ تابستانه پکن گفتم؛ بناهایی ستون مانند در طبقات فرد که برای دور کردن روح شیاطین ساخته میشد.

پاگوداهای زیبا که از اعماق تاریخ می آیند لابلای صدها درخت کاج و سرو خودنمایی میکنند.

باران بند آمده و حالا به جرأت میتوانیم دوربینها را درآورده و یک دل سیر از پاگوداها عکس بگیریم.

پاگوداها در دوره های مختلف تاریخ ساخته شده اند برخی از آنها به مدد خزه و جلبک، قبای سبز بر تن کرده اند و برخی هنوز طراوت و تازگی خود را دارند.

از جنگل پاگودا مسیر رفته را بازمیگردیم. فرصت دیدار غاری که بودی دارما در آن نه سال ساکن بوده را نداریم چراکه رفت و برگشت به آن دست کم دو ساعت طول میکشد.


حالا نوبت بازدید از مدرسه کنگ فو است. پس از نیم ساعت ایستادن در صف ورود به تالار نمایش، وارد سالن شده و شاهد نمایش زیبای کنگ فو کاران نوجوان به همراه موسیقی زیبا و اصیل چین باستان هستیم.

همسرجان چنان از این نمایش به وجد می آید که پیشنهاد میکند یکبار دیگر در صف بایستیم و دوباره این نمایش بیست دقیقه ای را ببینیم ولی بنده ترجیح میدهم به بازارچه معبد بروم و اندکی در آن بچرخم.


در این محوطه مدرسه بسیار بزرگی برای آموزش ورزش های رزمی به ویژه کنگ فو ساخته شده که دانش آموزان زیادی از اقصی نقاط چین و چه بسا سایر کشورها به اینجا می آیند.

بسیاری از خانواده ها کودکانشان را از سن 5 سالگی به اینجا آورده و تحت تعلیم قرار میدهند. همچنین علاقه مندان به این رشته از سایر کشورهای جهان به اینجا می آیند و در همین مکان مستقر میشوند. هزینه کلاسها سالانه هزار دلار آمریکا است.

ساعت شش عصر است و گرچه این محوطه تا هفت باز است ولی ما ترجیح میدهیم تا هوا تاریک نشده به لویانگ برگردیم. باید کمی خوراکی و میوه از فروشگاه نزدیک هتل بخریم و شب هم کمی زودتر بخوابیم و تلافی شب گذشته را درآوریم که فردا هم راه درازی در پیش است...

همراه ما باشید ادامه دارد.










































































































































