سفرنامه چین-شیان قسمت دوم(مسجد جامع)
حوالی ساعت یک بعد از ظهر از دیدار سربازان تراکوتا به هتل بازمیگردیم. گرچه ساعت حرکت قطار دوازده و نیم شب است ولی اگر تا آن ساعت هتل را تحویل ندهیم مجبور میشویم کرایه دو روز را بپردازیم. پس از صرف یک ناهار سبک (تنقلات و نسکافه) اتاق را تحویل و دو چمدان کوچکمان را در انبار هتل به امانت میگذاریم و با یک کوله سبک میزنیم به دل شهر. ازآنجاییکه من و همسرم ساعات زیادی از روز را در محل کار میگذرانیم، سبک زندگیمان به گونه ایست که عادت به خوردن ناهار به شکل سنتی نداریم. یعنی در روزهای کاری هرگز نمیتوانیم برای خوردن یک ناهار ایرانی پسند، سر سفره جمع شویم. شاید چنین چیزی را روزی در دوران کهولت (اگر عمری باقی بود) تجربه کنیم. این سیستم در سفرهایمان نیز تکرار میشود و ما در سفرها معمولا مقدار زیادی آجیل و خشکبار و بیسکویت(به جای کنسرو) همراهمان است و در طول روز با همانها خودمان را سیر نگه میداریم و پیش از بازگشت به هتل یک وعده غذای گرم به عنوان شام بیرون میخوریم (در چین این وعده غذایی شامل نودل، کباب، میگو و سایر غذاهای دریایی است.)
ازآنجاییکه هتلمان در شیان یک هتل پنج ستاره است، فرصت را غنیمت شمرده و پیش از ترک هتل مقداری دلار چنج میکنیم. یوانهایی که از ایران با خود آورده ایم در حال تمام شدن است. از طرفی بانکهای چین به سختی (لااقل برای ما ایرانیان) دلار چنج میکنند بنابراین بهترین جا برای چنج دلار، هتلهای بزرگ هستند که با قیمت منصفانه ای این کار را انجام میدهند.

از هتل با اتوبوس درون شهری، راهی بافت تاریخی شهر میشویم. مقصد ما مسجد جامع شیان در دل بافت تاریخی است. از آنجایی که شیان پنجاه هزار مسلمان دارد، جای تعجب نیست که مساجدی چند در این شهر دایر است که مشهورترین آنها مسجد جامع است.

برای رسیدن به مسجد جامع از دل بازارچه ای سنتی عبور میکنیم که مرا به یاد بازارچه شهرهای مذهبی خودمان می اندازد. اغلب فروشندگان این بازارچه مسلمان هستند. این را میشود از کلاه سفید روی سرشان یا حجاب برخی خانمهای فروشنده فهمید.

در سردر ورودی مسجد، یک بانوی محجبه مشغول فروش بلیت به گردشگران است. وقتی میگوییم مسلمانیم پاسپورتها را نگاه میکند و بدون بلیت اجازه ورود میدهد.بله درست حدس زدید بازدید از مسجد برای مسلمانان رایگان است. اگر بدانید چقدر میچسبد که یک نقطه دیدنی را مجانی ببینی و پنجاه یوان(بلیت دو نفر) جلو بیفتی!

از همان لحظه ورود به محوطه مسجد، حس عجیب و متفاوتی را تجربه میکنیم که حالمان را به شدت خوب میکند.

برخلاف سایر نقاط دیدنی که در این چند روز سفرمان بین جمعیت در حال انفجار چین بودیم، اینجا هیچ خبری از شلوغی نیست و چنان سکوت و آرامشی حکمفرماست که نگو و نپرس.

برای ما که یک هفته در سفریم و از شلوغی و ازدحام و در صف ایستادن کلافه شده ایم این یکی دو ساعت حضور در این مکان چنان دلچسب و خوشایند است که دلم نمیخواهد از اینجا دل بکنم.

و اما برویم به سراغ مسجد و تاریخچه و معماری اش. اسم مسجد که می آید ناخودآگاه تصویر یک بنای گنبدی و مناره دار در ذهنمان مجسم میشود. ازآنجاییکه در سفرهای قبلی به آسیای شرقی (مالزی و هند) مساجد زیادی دیده بودیم، تصور میکردیم که مساجد چین هم چیزی شبیه به آنها باشند ولی پس از ورود به مسجد جامع شیان با بنایی کاملا معبدگونه غافلگیر میشویم!


پس از عبور از سردر ورودی، حیاطهای تودرتوی پشت سر هم را رد میکنیم و در هر حیاط با بنایی زیبا روبرو میشویم. حتی اینجا هم از نقش اژدها بی بهره نمانده و این موجود مقدس افسانه ای در گوشه و کنار خودنمایی میکند.

مسجد مجموعا" دارای پنج حیاط تودرتو است و چهار صحن اصلی دارد که هشتادوچهار حجره را در خود جای داده. به مانند همه مساجد جهان، رواق و شبستان و وضوخانه نیز دارد و ساختمانی به نام بانگ که در آن اذان گفته میشود.

شالوده اصلی مسجد جامع شیان برمیگردد به قرون اولیه اسلام؛ به روایتی به سال 121 قمری. روشن است که از آن مسجد اولیه حتی آجری باقی نمانده ولی از آن زمان تا به امروز این مکان همواره عبادتگاه مسلمانان بوده و مساجد زیادی بر روی ریشه های آن مسجد قدیمی ساخته و بارها مرمت شده اند.

ساختمان فعلی متعلق به دوره مینگ میباشد و در قرن چهاردهم ساخته و در قرون هفده و هجده بازسازی شده است. قسمت اعظم آنچه امروز باقی مانده نیز متعلق به قرون هفدهم و هجدهم میلادی است.

به جز تعدادی توریست اروپایی که عاشق اماکن تاریخی خاص هستند هیچ بنی بشری در مسجد حضور ندارد. ازآنجاییکه حسرت یک دیالوگ درست و حسابی با چینیها توی دلمان مانده، با دیدن خارجی ها چنان به وجد می آییم که با ولع شروع به گپ زدن با آنها می کنیم. هرچند که آن طفلکی ها هم چنین حس مشابهی دارند و با دیدن غیرچینیها به وجد می آیند و واکنشهایی چون لبخند و چشمک و...از خود نشان میدهند.

به صحن اصلی که میرسیم تمام وجودم سرشار از شکرگزاری میشود. ناخودآگاه مقنعه سفیدی برمیدارم بر سر میکنم و دو رکعت نماز شکر میخوانم.


حتی اگر فرد مذهبی نیز نباشید محال ممکن است که به مسجدجامع شیان بیایید و دلتان خلوتی با معبود نخواهد؛ خلوتی از جنس اصیل اسلامی در قالب نماز و دعا و نیایشی با معبود.


تمام دیواره های صحن داخلی با الواح چوبی مزین به آیات قرانی پوشیده شده به گونه ای که تمام سی جزو قرآن بر روی شصت دیوارپوش چوبی مسجد نقش بسته.

از قرار معلوم این مسجد یکی از گالری های هنری چین به حساب می آید و گفته میشود بزرگترین گنجینه خوشنویسی چین نیز میباشد.


دل کندن از فضایی چنین روحبخش آسان نیست. یکی دو ساعتی را توی صحن مینشینیم و دل و جان به سکوت و آرامش معنوی که گویی از اعماق تاریخ می آید میسپاریم. سپس از جا برخاسته و عزم رفتن میکنیم باید از روشنی روز استفاده کنیم و گشتی در بافت سنتی شهری که خوشمزه ترین شهر چین لقب گرفته بزنیم.

همراه ما باشید ادامه دارد.








































































