سفرنامه کرمانشاه قسمت نهم (معبد آناهیتا)
روزی که سفرمان را به کرمانشاه آغاز کرده بودیم اصلا" فکرش را هم نمیکردیم که اینهمه مکان دیدنی در این خطه از سرزمینمان جا خوش کرده باشد و سفرنامه ما اینقدر مفصل از آب دربیاید. حالا به عنوان حسن ختام برنامه داریم میزنیم به قلب شهری که روزگاری دور در میانه راه شاهی، بین هگمتانه و تیسفون قرار داشته و چنان آباد و پرآوازه بوده که بزرگترین معبد ایزدبانوی آبها در آن بنا گردیده؛ معبدی باشکوه درخور مهمترین الهه ایران باستان. و دریغ و درد که امروز چه مهجور و غریبانه با ظاهری فقر زده در گوشه ای از شهر نظاره گر تاریخ است و اینک ماییم و «معبد آناهیتا» در کنگاور

آناهیتا الهه آبها، زمین و باروری، نگهبان همه چشمه ها و آبهای جوشان بوده؛ ایزدبانویی که در میان نیاکانمان از چنان قداستی برخوردار بوده که در جای جای امپراطوری بزرگ ایران باستان برایش معابدی میساختند و مشتاقان و آرزومندانش، جهت پرستش و ادای نذورات، فرسنگها راه میپیمودند تا خود را به این معابد برسانند. و اینک این است حدیث تلخ و غم انگیز معبدی که روزی بزرگترین بنای سنگی ایران باستان (بعد از تخت جمشید) به حساب می آمد

گویا در زمان اوج شکوه معبد، در این محوطه جویهای سنگی زیبایی وجود داشته که آب رودخانه را به آبگیری در وسط معبد هدایت میکرده اند و آب، این عنصر حیات و مظهر پاکیزگی را به باشکوهترین شکل ممکن به نمایش میگذاشتند. حالا دریغ از قطره آبی تا خستگی و غبار راه را از چهره هایمان پاک کند. از آن همه شوکت تنها این سنگها و ستونهای نقش بر زمین مانده که نماد عظمت و شکوه فروریخته معبدند

آناهیتا در باور ایرانیان باستان الهه آب، فرشته نگهبان چشمه ها و باران، نماد باروری، عشق، زنانگی، زیبایی، پاکی و خلاصه کلام همه چیزهای خوب دیگر بوده. پس به پاس اینهمه خوبی برایش معابدی در شهرهای بزرگ ایران همچون بیشاپور، شوش، تخت سلیمان و... ساخته بودند که در بین همه آنها این یکی باشکوهترین بوده
درمورد قدمت معبد نظرات گوناگونی مطرح شده عده ای از باستان شناسان آن را به سده های سوم تا اول قبل از میلاد نسبت میدهند و عده ای آن را متعلق به اشکانیان دانسته و براین باورند که تعدادی از شاهان اشکانی مراسم تاجگذاری خود را در آن برپا داشته اند. عده ای هم آن را به خسروپرویز نسبت میدهند و بر این باورند که اینجا نه معبد که قصری ناتمام برای وی بوده.

همانطور که همه میدانیم ایرانیان باستان در دوره مادها پیرو آیین میتراییسم (مهرپرستی) بودند و نیایشگاههایی دخمه مانند اغلب درون غارها یا در دل کوهها میساختند و در آنجا به پرستش خدای مهر میپرداختند ولی از دوره هخامنشیان و سپس اشکانیان کم کم میترا به فراموشی سپرده شد و جای خود را به آناهیتا (الهه آبها) بخشید و آناهیتا (آناهید) که به باور آنها از سیاره ناهید آمده بود از تقدس بسیار بالایی برخوردار شد.

در ورودی معبد دو ردیف پلکان به حالت قرینه به چشم میخورد؛ یک ردیف 26 پله و ردیف دیگر 21 پله سنگی دارد بین سنگها هیچ ملاتی به کار نرفته و با بستهای آهنی و سربی به هم وصل شده اند. از پله ها عبور و خود را بر فراز تپه باستانی کنگاور میرسانیم. تپه ای که قسمت اعظم آن، قرنها در زیر آواری از فراموشی و فقر مدفون گشته بود
تا اینکه در سال 1347 (دوره پهلوی) در ادامه کاوشها و مرمت آثار باستانی چون تخت جمشید، چغازنبیل، تخت سلیمان و دهها اثر باستانی دیگر که قرنها به زیر خاک مدفون بودند، این مکان نیز کشف و باستان شناسان به اینجا فراخوانده شدند. در همان ابتدای کار معلوم شد که این چند ستون شکسته کل ماجرا نیست و فضای بسیار بزرگی نیز در زیر خاک قرار دارد؛ فضایی بالغ بر شش هکتار که به زیر خانه ها و محله ها و دکانهای روستاییان مدفون گردیده.

پس با همکاری وزارت فرهنگ و چند وزارتخانه دیگر، همه آن خانه های محقر خشتی و گلی از صاحبانشان خریداری و خانه هایی آجری برای آنان ساخته شد و عملیات کاوشگری در حد وسیعتری ادامه یافت که منجر به کشف اسناد و اشیای بسیار نفیسی شد که امروز در موزه های ملی به معرض نمایش گذاشته و هریک به نوبه خود گوشه هایی تاریک از تاریخ سرزمینمان را روشن کرده اند.

این ستونهای سنگی با آن درخشش عجیب و ماورایی که از اعماق تاریخ میاید شاید سالمترین و پرابهت ترین بخش بنا باشد؛ ستونهایی که نمونه اش را در هیچ بنای تاریخی دیگری نمی توان یافت. ستونهایی که بر فراز دیواری به ضخامت پنج متر بنا گردیده اند

در کنار این ایوان ستوندار امامزاده و مسجدی نیز به چشم میخورد گویا در دوره های پس از اسلام نظیر ایلخانی، صفویه و قاجاریه نیز این مکان مورد استفاده واقع میشده و بخشهایی نیز به آن افزوده شده.

در زمان کاوش بنا، به دلیل احترامی که به عقاید مذهبی جامعه قائل بودند، از تخریب مسجد و امامزاده مجاور ستونها که سنخیتی با بنا ندارند، خودداری شد. سنگ قبرهایی نیز با خط کوفی در پای گورستان به چشم میخورد که آنها نیز به احترام صاحبانشان همچنان به قوت خود باقی ماندند.


امروز از این معبد باشکوه که روزی در آن الهه آبها، زمین و باروری، پرستش میشده و در زمره مقدسترین اماکن مذهبی بوده، جز مشتی ستون سنگی فروریخته بر سینه خاکی لم یزرع با آن یادگارهای کریه نوشته شده بر روی آنها چیزی باقی نمانده. و حالا آنچه از دیدن این معبد مهجور در دلمان باقی میماند آهی جانگداز در یک غروب غم انگیز تابستان است...


























































































































