شهری به رنگ صورتی
سفرنامه هند قسمت چهاردهم (شهر صورتی)
+ نوشته شده در شنبه چهاردهم تیر 1393 ساعت 14:36 شماره پست: 214
بعد از صرف ناهار دوباره راهی شهر صورتی میشویم تا از سازه های زیبای منحصربفردش دیدن کنیم برای اینکار یک توک توک کرایه کرده و همان اول کار سنگهایمان را با راننده اش وامیکنیم که هرکجا که لازم باشد، باید توقف کند تا ما در صورت تمایل، گشت کوچکی در نقطه موردنظر بزنیم. اولین جایی که به راننده توک توک فرمان ایست میدهیم پای تپه ای است در حوالی شهر صورتی که یک قلعه باشکوه قدیمی بر فرازش خودنمایی میکند و در کنارش نیز معبدی مرمرین میدرخشد

این قلعه روزگاری محل زندگی مهاراجه هایی بوده که حاکمان بلامنازع ایالت راجستان بوده اند. مهاراجه ها یکی پس از دیگری در آنسوی این برج و باروهای ستبر همانند یک پادشاه زندگی میکردند. متأسفانه در حال حاضر امکان بازدید از این قلعه فراهم نیست چراکه از قرار معلوم هنوز هم زندگی در آن جریان دارد و ملکه مادر (مادر مهاراجه فعلی) با خدم و حشم فراوان خود در آن زندگی میکند و کسی جرأت نزدیک شدن به آن را از محدوده مشخصی که با زنجیر معین شده ندارد

نمایی از قلعه در شب
در جوار این قلعه، معبد زیبا و باشکوه برلاماندیر قرار دارد. این معبد تمام سنگی سفید با آن تلألو ماورایی اش در کنار قصر مهاراجه، عظمت خاصی به شهر بخشیده و چشم هر گردشگری را به سوی خود خیره میکند.

این معبد توسط بنیاد برلاماندیر ساخته و به خدای ونکاتشوارا یکی از تجلی های خدای ویشنو تقدیم گردیده.

خب حالا دیگر رسیدیم به شهر صورتی؛ شهری تاریخی که مثل همه شهرهای تاریخی دنیا برای ورود به آن باید از دروازه هایی باشکوه عبور کرد

در همان لحظه ورود با دیدن ساختمانهایی زیبا و مجلل با معماری خاص و رنگ آجری یا قرمز روشن (که البته ما هم خیلی سخت نمیگیریم و سعی میکنیم آنها را صورتی ببینیم) به وجد می آییم و من در همان نگاه اول با دیدن این ساختمانها به یاد ابیانه زیبا و رویایی خودمان می افتم

همینجا بگویم که شهر صورتی بخشی از شهر جیپور است که قسمت تاریخی و توریستی شهر محسوب میشود و شهر فعلی جیپور، بسیار فراتر از شهر صورتی میباشد. درواقع شهر صورتی همان شهری است که در سال 1786 توسط مهاراجه جیسینگ دوم حاکم شهر عنبر در نزدیکی شهر عنبر بنا نهاده شد و اولین شهر هند بوده که با مهندسی روز ساخته شده و در طراحی آن از همه المانهای مدرنیته بهره برداری شده است. از آن سال تا به امروز این شهر روزبه روز توسعه یافته و گسترده تر شده (البته نه با همان معماری و ساختمانهای صورتی رنگ) و آنقدر بزرگ و بزرگتر شده تا اینکه شهر آنروز عنبر را نیز بلعیده و به شهر فعلی جیپور که به معنای پیروزی میباشد بدل گشته

درباره علت نامگذاری شهری با بناهای آجری یا سرخ روشن به pink city (شهر صورتی) باید بگویم که گرچه مهاراجه جیسینگ شهر را با سنگهای آجری ساخت ولی جهت خوشامدگویی به ملکه بریتانیا و همسرش شاهزاده آلبرت دستور داده بود تا تمام بناهای شهر را رنگ صورتی بزنند و البته آن رنگ صورتی از قرار معلوم در خلال این دویست و اندی سال کم کم رنگ باخته و به رنگ اصلی اش قرمز آجری برگشته. بااینحال همچنان نام شهر صورتی را یدک میکشد!

گفته میشود رابطه مهاراجه با ملکه بریتانیا بسیار عالی بوده و مهاراجه از این امر نهایت بهره برداری را در استحکام قدرتش و ساخت چنین شهر مدرنی مینموده. برسر این رابطه حرف و حدیث و شایعات زیادی بر سر زبانهاست و برخی بر این باورند که ملکه و مهاراجه روابط پنهانی نیز با هم داشته اند!

هرچه که هست امروز شهر جیپور یکی از زیباترین شهرهای توریستی هند است و یک رأس مثلث طلایی است که دهلی و آگرا دو رأس دیگر آن هستند
حقا که این شهر صورتی برای خودش شهر فرنگی است از انواع مغازه های صورتی که بازار سنتی را پدید آورده اند تا معابد ریز و درشتی که قدم به قدم جلوی پایت سبز میشوند و هرکدام تقدیم به یکی از خدایان هندو شده اند

با اینکه عصر یکشنبه است و برخی مغازه ها تعطیل، باز هم شهر به شدت زنده است و رونق و بروبیای بسیار دارد و همه چیز از شیرمرغ تا جان آدمیزاد در آن یافت میشود از اغذیه فروشیهای سیار تا نان فروشی که نانهایی گرد و پفکی اش را توی سبدی روی سرش حمل میکند

و آرایشگری که بساط کارش را توی کوچه و خیابان پهن کرده!

اصولا" جیپور به لحاظ شیکی و تمیزی اصلا" قابل مقایسه با دهلی و آگرا نیست و خوشبختانه در آن اثری از زاغه ها و گدایان به چشم نمیخورد یا اینکه لااقل ما نمیبینیم! هرچند که در هند دو چیز هرگز از مقابل دیدگان محو نمیشود؛ زباله ها و گاوها که عضو لاینفک زندگیند و حتی در لوکسترین نقاط شهر نیز جریان دارند
نکته جالب در گشت و گذار در شهر صورتی این است که اغلب کسبه این شهر، ایرانیها را به خوبی میشناسند وقتی در این بازارها قدم میزنیم گاهی به ما اشاره میکنند و میگویند ایرانی! گاهی هم با کلماتی چون سلام علیکم،بفرما و ... ما را به داخل مغازه هایشان میکشانند. خداییش هم اجناسشان هم متنوع تر است و هم ارزانتر. خلاصه اینکه برای خرید جایی بهتر از جیپور پیدا نمیکنید پس برای بار چندم میگویم در آگرا و دهلی کلا" بی خیال خرید شوید

بالاخره نوبت بازدید از قصر هوامحل رسیده که متأسفانه به دلیل دیر رسیدن به آنجا از دیدن فضای داخلی آن محروم میشویم و فقط شانس دیدار از نمای خارجی آن را پیدا میکنیم. این قصر زیبا موسوم به هوامحل، توسط مهاراجه ساوای پراتاب سینگدر در سال 1799 ساخته شده است. هوامحل به معنی قصربادها است

همانطور که قبلا" اشاره کردم در آیین هندو داشتن چند همسر هرگز مجاز نبوده و نیست. از ابتکارات اکبرشاه این بود که مهاراجه ها را ضمن داشتن یک همسر شرعی، تشویق به داشتن حرمسرا نمود و این موضوع با استقبال فراوان مهاراجه ها واقع شد از آإن زمان به بعد مهاراجه ها نیز همچون مسلمانان دارای حرمسرا شدند که میتوانستند به اندازه موهای سرشان همسر غیررسمی در آن جای دهند. قصرهوامحل به واقع یکی از این حرمسراهاست و معماری ویژه آن به زنان محصور در آن این فرصت را میداده تا بدون اینکه دیده شوند به تماشای کوچه و بازار بپردازند و اینگونه با زندگی مردم عادی آشنا شوند

طرح هوامحل که برخی آن را به کندوی زنبور عسل تشبیه کرده اند با الهام از تاج کریشنا خدای هندوها ساخته شده است. این قصر دارای پنج طبقه میباشد که 953 پنجره کوچک در نمای خارجی آن تعبیه شده است

هوا کم کم تاریک و هوامحل کم کم روشن میشود اما نه آن روشنایی سرشار از زندگی، که فرورفتن در خاموشی تاریخ. دیگر در آن سوی حصارهای این قصر هیچ زنی زندگی نمیکند؛ دیگر از این دریچه های رنگی، هیچ چشم غمگینی یواشکی به ازدحام کوچه نمینگرد تا ببیند آیا او خوشبخت تر است یا زنان عادی شهر که به راحتی در کوچه پسکوچه های شهری به رنگ صورتی آزادانه آمدوشد میکنند...
همراه ما باشید ادامه دارد.





















































