سفرنامه نخجوان قسمت آخر(غار اصحاب کهف)
گشتمان در غار نمکی دوزداغ که به پایان میرسد راهی یکی از مهمترین جاذبه های گردشگری نخجوان میشویم؛ جایی که تاریخ و طبیعت و مذهب و سنت با هم گره میخورند.
همه ما قصه اصحاب کهف را بارها شنیده ایم؛ مسیحیان مومنی که از آزار دشمنان به غاری پناه بردند و در آن غار سیصد سال خوابیدند. اما هیچکس به طور دقیق نمیداند آن غار در کجای جهان واقع است. با این وجود چند غار را در خاورمیانه به اصحاب کهف نسبت داده اند. از جمله آنها غاری در اردن، ترکیه، سوریه، فلسطین و نخجوان است.

و حالا ما پس از پیمودن هجده کیلومتر جاده ای زیبا، در میان دره ای محصور در کوههای بلند به دنبال رد پای مردانی هستیم که از جور جباران زمانه به غاری در دل کوه پناه بردند.

در محوطه ورودی غار یک تابلوی سنگی به چشم میخورد که بر روی آن نام و مشخصات غار حک شده.

راننده خوش خلق ما اینجا هم منتظر بازگشت ما میماند. حالا باید این مسیر پلکانی را تا ورودی غار بپیماییم. محوطه، دارای امکاناتی از قبیل آلاچیق، بوفه، چایخانه، سرویس بهداشتی و... است و از قرار معلوم اهالی منطقه به طور مداوم برای زیارت و تفریح به اینجا آمد و رفت میکنند.

در مسیر غار بانوان میانسال نخجوانی را درحالیکه مقنعه بلند سفیدی بر سر کرده اند میبینم گویا برخی از بانوان مقیدند که در این مجموعه زیارتی باید از پوشش اسلامی استفاده کنند.

جالب اینجاست که اکثریت قریب به اتفاق بانوان نخجوان به دلیل سالیان سال تبعیت از قوانین کمونیستی، فاقد حجاب هستد و کمتر بانویی را میتوان یافت که شالی بر سر داشته باشد آنهم نه تمام و کمال.

ما که حوصله شمردن نداریم ولی شنیده ایم که برای رسیدن به غار باید پانصد پله سنگی و فلزی را بپیماییم. ازآنجاییکه در چند روز گذشته برف تمام ارتفاعات آذربایجان را سفیدپوش کرده، در بعضی نقاط، پله ها سرنده و عبور از آنها که شیب زیادی دارند دشوار است.

غار اصحاب کهف تنها محدود به یک غار نیست بلکه مجموعه ای از اماکنی مقدس است که هرکدام آداب زیارتی خاص خود را دارد و زائرین در هر جایگاه باید اعمالی خاص را انجام دهند. یکی از آنها، ستونی است که باید هفت بار دورش طواف کرد.

مکان مقدس دیگر، یک شکاف کوچک غارمانند است که بر دیواره هایش چند فرورفتگی نمایان است. برخی معتقدند مکان اصلی پناه گرفتن اصحاب کهف اینجا بوده برای همین علاوه بر غار اصلی در اینجا نیز شمع روشن کرده و دعا میخوانند.

پس از پیمودن آخرین پله های سنگی در نهایت به زیارتگاه اصلی مجموعه میرسیم؛ مسجدی کوچک و زیبا با آجرهای سرخ، که دقیقا" در پای غار اصلی ساخته شده.

زائرین وقتی به این مسجد میرسند وضو میگیرند و به نماز می ایستند.

علاوه بر نماز با افروختن شمع و دعا خواندن و پخش نذورات خود از قبیل انواع خوراکی و شیرینی و شکلات و وجه نقدی در صندوق صدقات، زیارت خود را تکمیل میکنند.

در بخشی از این مجموعه دیواری وجود دارد که زائرین با پرتاب سنگ بر روی آن گویی مناسک سنگ زدن به شیطان در حج را به جا می آورند و بیراه نیست اگر این سفر زیارتی را با سفر حج مقایسه کنیم.

پس از اینکه بازدیمان از گوشه کنار مسجد به پایان میرسد، از طریق پلکانی که از جوار مسجد تا دهانه غار امتداد میابد وارد غار میشویم؛ فضایی بزرگ و امن که میتوان سیصد سال به دور از چشم اغیار در آن خوابید.

درون غار پر است از سنگهایی که روی هم چیده شده اند. گویا سنگچین کردن یکی از ارکان مهم زیارت غار است. هرکدام از این سنگ چین ها نمایانگر یک آرزو و مراد است، باشد که این سنت و رسم دیرینه که با اعتقاد قلبی مردم گره خورده بتواند گره گشای مشکلی و شفابخش دردی باشد.

و چه زیباست که گوشه گوشه غار باورهای دینی و سنتی مردمان این مرز و بوم به شکل های گوناگون تجلی یافته و جالب اینکه علیرغم هشتاد سال حکومت کمونیستی دین ستیز روسیه و جامعه مدرن این روزها، باز هم باورها و سنتهای گذشتگان در قلبهای مردم زنده و جاریست.

در امتداد مسجد راه پله ای فلزی تقریبا" تا قله کوه امتداد میابد. ما هم علیرغم خیسی و سرندگی پلکان فلزی، راه به بالا میگیریم تا ببینیم در پس آخرین پله چه چیزی در انتظارمان است.

و در نهایت حفره ای دیگر در دل کوه و نقطه پایان غار و لذت به اوج رسیدن و به خالق هستی نزدیکتر شدن!

پروردگارا اینهمه پله، اینهمه بالا رفتن، اینهمه تشکیلات همه بهانه ایست برای به تو نزدیکتر شدن. این بهانه ها را از ما نگیر. خدایا سپاسگزارم که باز هم توانستم به مدد تو گوشه ای از خاک جهان پیرامونم را ببینم و از دریچه ای تازه تر به تو بنگرم و تو را بهتر بشناسم.
پایان
...................
در پایان به چند نکته مهم درباره سفر به آذربایجان اشاره میکنم تا چنانچه دوستان قصد سفر به نخجوان را داشته باشند راهگشایی باشد.
1- راه رسیدن به نخجوان از طریق مرز زمینی جلفا و استفاده از تاکسی های لب مرز میباشد.کرایه تاکسی دربست دوازه منات میباشد و همه راننده ها هتلها را میشناسند.
2- هزینه خروج از مرز زمینی بیست و پنج هزار تومان و هزینه ویزای نخجوان، بیست منات(حدود چهل و پنج هزار تومان) میباشد.
3- در پایانه مرزی یک صرافی وجود دارد که بیست و چهار ساعته باز است و بهتر اینکه پول ایران را مستقیم به منات تبدیل کرد و از تبادل پول با دلالها خودداری نمود.
4-هزینه یک اتاق دو تخته در هتلهای داخل شهر از شبی هفتاد دلار شروع میشود ولی هتلهای حاشیه شهر کمی ارزانتر است و میتوان برای نفرات بیشتر، از سوئیت و آپارتمان نیز استفاده کرد که به صرفه تر است.
5- نخجوان به لحاظ گردشگری خیلی غنی نیست و اطلاع رسانی در این زمینه بسیار ضعیف است و ساعت کار موزه ها نیز کوتاه است. ضمنا" روز آخر سال و دو روز اول عید نوروز هم اغلب موزه ها تعطیلند.
6- قیمت غذا در نخجوان گران نیست و با ده منات میتوان یک پرس غذای مناسب خورد.
7- نخجوان برای خرید کالا چندان مناسب نیست و قیمت اغلب کالاها که ترکیبی از کالاهای چینی، ترک و روسی هستد بالاتر از ایران است. مشهورترین بازار خرید آن بازار 57 نام دارد که خارج از شهر و نزدیک مسجد عثمانی است.
8- بهترین فصل سفر به نخجوان بهار و تابستان است ضمن اینکه روزهای اول بهار هوا اغلب سرد و بارانی و حتی برفی است.
9- نرخ تاکسی دربست درون شهری همه جا ثابت و چهار منات است. ولی برای رسیدن به غار دوزداغ و غار اصحاب کهف باید با راننده تاکسی به توافق رسید.(حدود پنجاه منات برای هر دو غار و معطلی راننده و بازگشت به هتل)
10-برای دیدن همه جای شهر دو روز و یک شب اقامت در نخجوان کفایت میکند ولی اگر کسی با هزینه هتل مشکلی نداشته باشد توصیه بنده دو شب و سه روز اقامت در نخجوان و لذت بردن از آرامش آن است.
و مهمترین توصیه بنده به دوستان این است که سفر نخجوان را با سفر آذربایجان ایران ترکیب کنند و در این برنامه بازدید از کلیساهای ثبت یونسکوی جلفا و بازدید از تبریز و کندوان و ارومیه و... را نیز بگنجانند.
سفر بسیار خوشی را برای دوستان آرزومندیم.


































































