تاج محل
حالا به محوطه ورودی تاج محل رسیده ایم از ورودی باغ تا محوطه ورودی بنا که راه نسبتا" درازی است باید سوار وسیله ای نقلیه شویم و چه وسیله ای بهتر از این کالسکه های شتری! ولی افسوس که ما را سوار جیپهای روباز میکنند و از آن کجاوه ها تنها عکسی نصیبمان میشود


جماعت زیادی از توریستهای خارجی و مسلمانان، درمحوطه گرد آمده اند و این خود گواهی است بر اهمیت این بنای تاریخی. جالب اینجاست که درنزد مسلمانان هند، تاج محل نه تنها یک بنای تاریخی، بلکه زیارتگاهی مقدس به شمار میرود و آنها به تاج محل همچون حرمی مطهر نگاه میکنند.

تا اینجای کار هنوز کوچکترین اثری از تاج محل نیست و این دیوارهای سرخ ستبر، بین تاج محل و دیدگان ما حائل گشته اند. در محوطه بیرونی، دکتراحمد ما را زیر درختی جمع میکند تا قصه عشقی اسطوره ای که تاج محل برپایه آن بنا گشته و چهارقرن بر رویش ایستاده را برایمان روایت کند؛ قصه عشق آتشین «شاه جهان» و «ارجمندبانو» (ممتازمحل) که همچون عشق لیلی و مجنون و شیرین و فرهاد شهرتی جهانی دارد. با اینکه این قصه را بارها شنیده و خوانده ام ولی شنیدنش از زبان یک هندی آنهم با آب و تاب فراوان با آن لهجه فارسی خنده دار، خالی از لطف نیست. بالاخره قصه به آخر میرسد و ما با قلبهایی مالامال از هیجان و عشق دیدار، قدم به آستانه ورودی میگذاریم؛

همانجا که به ناگه نقاب از چهره عروس دلفریب افسونگر تاریخ هند کنار میرود و تاج محل همچون جواهری درخشان از پس حجاب ظاهر میشود آنجاست که از عظمت بنایی چنین افسونگر اندامم به لرزه می افتد و برای لحظاتی مات و مبهوت به تماشای یکی از عجایب هفتگانه جهان امروز می ایستم.

حالا ما در جایی هستیم که باید آن را معبدعشق نامید؛ معبدی که سیصد و پنجاه سال پیش پادشاهی بزرگ برای همسر محبوبش بنا کرد تا گواهی باشد بر عشق خود؛ عشق شاه جهان پسر جهانگیرشاه به دختر صدراعظم پدرش «آصف الدوله»؛ دختری دلربا و زیبا از تبار ایرانی. برای همین هم تاج محل که یکی از عجایب هفتگانه جهان امروز محسوب میشود در جهان به عنوان سمبل و نماد عشق شناخته میشود.

با اولین نگاه به باغ، از دیدگانم غربت زدایی میشود و حسی آشنا به من دست میدهد و یک آن تصور میکنم اینجا تکه ای از خاک میهنم است.
بااینکه بناهای دوره گورکانی هند برگرفته از معماری چینی و مغولی اند، این بنا به سبک باغهای ایرانی دوره صفویه (چهارباغ) ساخته شده؛ شاید به این دلیل که در آن دوران ایرانیان در دربار هند نفوذ بسیار داشتند و میتوان رد دست هنرمندان ایرانی را در جای جای باغ به وضوح دید و مهمتر از همه اینکه این بنا پیشکشی بوده به یک ملکه ایرانی تبار! درهرحال میتوان گفت حد اعلای نبوغ و هنر و معماری ایرانی در خاکی غریب در هند متبلور گشته و البته این تنها معجزه عشق است و بس.
شاهزاده خرم که بعد از پادشاهی، شاه جهان لقب گرفت و ممتازمحل در سال 1612 با هم ازدواج کردند و در مدت 18 سال زندگی مشترک صاحب 14 فرزند شدند (که البته فقط هفت تن از آنها زنده ماندند.) ممتاز محل ملکه ای فرهیخته و بالیاقت و صاحب اختیارات فراوان در دربار شاه جهان بود بطوریکه شاه مهر مخصوص و تمام اختیارات حکومتی را در غیاب خود به او تفویض کرده بود.

علاقه شاه به ممتازمحل آنقدر زیاد بود که حتی در سفرهای جنگی هم طاقت دوری از وی را نداشت و او را همراه خود میبرد تا اینکه در یکی از این سفرها در سال 1631 ممتازمحل به هنگام وضع حمل چهاردهمین فرزند خود، در 39 سالگی چشم از جهان فروبست. اما قبل از مرگ هنگامی که شاه بر بالینش حاضر شد، از او دو درخواست نمود؛ اول اینکه پس از وی هرگز همسری اختیار نکند و دوم اینکه برایش آرامگاهی باشکوه بسازد که بسان بهشت باشد و شاه عاشق پیشه برای اثبات عشق افسانه ای به همسرش از عهده این هردوامر به خوبی برآمد.

او برای این کار هنرمندان و معماران بزرگی را از گوشه و کنار جهان (بخصوص آسیای میانه و ایران) به هند فراخواند تا درباغ سرسبزی که با همت خود ممتازمحل در کنار رودخانه یامونا بنا گشته بود آرامگاهی بسازند که دنیا نظیرش را به خود ندیده.

طراحان در قسمتی از این باغ 18 هکتاری که مشرف به رود یامونا است، سکوی سنگی عظیمی به ابعاد صددرصدمتر ساختند و سپس بنای تاج محل را به بلندی 58 متر و پهنای 56 متر از سنگ مرمر سفید بر روی این تخته عظیم سنگی افراشتند
القصه، بیست و دوسال تمام بیست هزار کارگر و هنرمند زبده بی وقفه کار کردند تا چنین بنای شگفت انگیزی به منصه ظهور برسد بنایی که امروز یکی از عجایب هفتگانه موجود در جهان محسوب میشود

برای رفتن به سکوی مرمرین باید کفشها را ازپا درآوریم و یا روی آنها پاپوش بپوشیم. جماعت بسیار در داخل مقبره مشغول طواف و زیارتند و خادمین، آنها را هدایت میکنند عکاسی از داخل حرم قدغن است ولی تا بیایند تذکر بدهند طرف عکسش را گرفته! ولی چون توقف در حرم ممنوع است و باید زائران و بازدیدکنندگان در حال حرکت و طواف باشند و فضا هم به شدت تاریک است عکس بهتر از این از آب درنمی آید.

در داخل این آرامگاه، دو اسطوره عشق به خواب ابدی فرو رفته اند، دو سنگ قبر مرمرین که بر روی هرکدام به خط فارسی نام ارجمند بانو و شاه جهان با القاب پرطمطراقشان نوشته شده است.
اینکه داخل زیارتگاه اینقدر تاریک است نیز برایم جالب است چراکه ما عادت داریم همهزیارتگاههایمان را با چلچراغهای مجلل نورانی کنیم ولی آرامگاههای هند معمولا" تاریکند و رعایت سکوت و پرهیز از هرگونه توقف در آنها الزامی است

آرامگاه که بنایی هشت ضلعی است تماما" از سنگ مرمر ساخته شده و در سردرورودی کتیبه هایی به چشم میخورد که با خط ثلث و به رنگ مشکی بر زمینه مرمر سفید نقش بسته و اثر هنرمند ایرانی امانت خان شیرازی است.

در دو طرف بنای اصلی دو بنای کوچکتر و قرینه به چشم میخورد بنای سمت چپی مسجدی با سه گنبدخانه است و بنای سمت راستی که از بیرون کاملا" مشابه همان مسجد است مهمانسرا بوده. هر دو بنا از ماسه سنگ قهوه ای مایل به قرمز ساخته شده اند

در داخل مهمانخانه با دو مرد سیک مواجه میشویم. سیک مذهبی حدفاصل اسلام و هندو است و سیکها اقلیتی بسیار ثروتمند در هند محسوب میشوند. مردان سیک باید حتما"سرخود را بپوشانند و ریش بگذارند حالا تصور کنید دو مرد معمم ریشو را که کراوات زده اند و شلوار جین پوشیده اند و بوی عطر و مارک لباسشان هم چقدر با عمامه هایشان هارمونی دارد!!!


تنها چیزی که در این مجموعه از قانون تقارن پیروی نکرده، قبر شاه جهان است حالا بگویید چرا؟ برایتان میگویم. دلیلش واضح است چون اصلا" قرار نبوده شاه جهان در این محل دفن شود. شاه جهان میخواست برای خودش مقبره ای کاملا" مشابه تاج محل منتها با سنگهای سیاه در کرانه دیگر رودخانه یامونا بسازد و این دو بنا را با پلی به هم ربط دهد تا نشانه پیوند ابدی دو عاشق باشد؛ پیوندی ناگسستنی که از جریان زمان هم میگذرد. ولی تقدیر در این بود که این دو در کنار هم آرام گیرند. تا این بنای مرمرین سفید سمبل عشق در جهان شناخته شود.

درحقیقت ساخت مقبره ممتازمحل چنان هزینه گزافی برداشته بود که وضعیت معیشتی مردم به شدت ضعیف شده بود و شاه به جای اینکه خزانه مملکت را صرف کشورداری کند صرف ساخت مقبره همسرش میکرد کاری که از نظر بسیاری، ولخرجی محسوب میشد و باعث اعتراضهای گسترده ای گشته بود مخصوصا" اینکه خود شاه هم بعد از مرگ ملکه خلعت شاهی از تن به در آورده و عبای سفیدی به نشانه عزاداری بر تن نموده و امور مملکت را به دخترش «جهان آرا» سپرده بود. این بود که پسرش «اورنگ زیب» برای اینکه جلوی پدر مجنونش را بگیرد او را به حبس خانگی محکوم کرد و خود امور مملکت را در دست گرفت و مانع ساخت مقبره دیگری در آنسوی یامونا شد و بالاخره پس از مرگ پدرش، او را نیز کنار مادرش دفن نمود. برای همین هم دو سنگ قبر از قانون تقارن تبعیت نکرده اند. قبر ممتازمحل دقیقا" در زیر گنبد بزرگ واقع است و قبر شاه جهان در کنارش.

شاید اگر اورنگ زیب میدانست که روزی چنین جماعتی برای دیدار از تاج محل روانه سرزمینش میشوند و نام او و خاندانش با این بنا در جهان جاودانه میگردد، هرگز مانع برنامه پدر نمیشد...

خورشید کم کم خود را به پشت معبد عشق میکشاند تا جایی در افق یامونا دومین رودخانه مقدس هند گم شود. آخرین گروه گردشگران نیز تاج محل را ترک میکنند و دو عاشق ابدی خفته در خاک را تنها میگذارند ...
همراه ما باشید ادامه دارد.