یکی بود یکی نبود در روزگاران باستان در حاشیه خلیج همیشه فارس، در باریکه دشتی میان کوه و دریا یک آبادی زیبا روی ریشه های تمدن چند هزاره اش پا گرفته بود و هر روز بر رونق و اعتبارش افزوده میشد تا جاییکه به شهری پرآوازه تبدیل شده بود.

این شهر زیبا و افسانه ای که سیراف نام گرفته بود خانه هایی داشت که یک پنجره شان رو به دریا و پنجره دیگرشان رو به کوه گشوده میشد.

 آفتاب جانبخش و دریای نیلگون و کوه های سنگی و نخلستانهای پربار و جنگلهای همیشه سبز حرا دست به دست هم داده بودند و خوان پرنعمتی گسترده بودند که هفتاد قوم از هفت اقلیم دنیا مهمان این سفره پرسخاوت و برکت بودند.

 آری کم کم سیراف، شهر هفتاد اقلیم شد و از یهودی و مسیحی و زرتشتی تا بودا و هندو به سویش سرازیر شدند. در عصر ساسانی به ویژه زمان اردشیر بابکان این شهر به بندری جهانی بدل شد و چون در مسیر تجارت غرب به شرق بود، کشتیهای بسیار از سراسر دنیا در آن لنگر می انداختند و بدینگونه ثروت هنگفتی روانه خانه های این شهر میگشت.

اما مهمتر از رونق اقتصادی، آنچه موجب خاص بودن شهر بود، تنوع ادیان و آزادی عقیده مردمان این دیار بود. اینکه هندو و بودا و مسیحی و زرتشتی و یهودی و عرب در کنار هم به خوشی و بی کینه روزگار میگذرانیدند و عیسی به دین خود و موسی به دین خود بود، جای بسی تحسین و البته شگفتی است لااقل برای ما که حتی در دنیای مدرن امروز در کشورمان نهادینه نشده و اقلیتهای دینی اغلب مورد بیمهری و تبعیض و حتی گاهی مورد اذیت و آزار واقع میشوند.

 حالا اگر میخواهید سفری به اعماق تاریخ سیراف داشته باشید همراه ما شوید تا کتاب تاریخ سرزمینمان را در دیار ورق بزنیم. برای مرور تاریخ چه جایی بهتر از موزه سیراف! موزه ای موسوم به وایت هوس!

 نه اشتباه نکنید اسم این موزه خانه سفید نیست چون اصلا" این موزه سفید نیست. این خانه از نام باستان شناس امریکایی دکتر دیوید وایت هوس گرفته شد. چراکه دکتر وایت هوس در طول سالهای کاوش (بین سالهای 1966 تا73) در این خانه اقامت داشته. این باستان شناس حفاریهای بسیار در مکانهای مختلف منطقه انجام داده و محوطه های باستانی و اشیای ارزشمند زیادی از دل خاک بیرون کشیده که امروز زینت بخش بسیاری از موزه های مشهور جهانند.

برخی از این آثار کشف شده در این موزه به معرض نمایش درآمده اند ولی بیشتر اشیای تاریخی نفیس جهت حفاظت قویتر و بازدید بیشتر در موزه ملی ایران نگهداری میشوند.

جمجمه های قدیمی مکشوفه، نشان از تمدن بسیار غنی در این منطقه میدهد و گوناگونی سنگ قبور، نشان از تنوع ادیان. سنگ قبرها مزین به طرحهای اسلیمی و آیات قران هستند و متعلق به دوره های پس از اسلام میباشند.

سنگ قبرهای فاخر نشان از رونق اقتصادی شهر حتی پس از ورود اسلام دارد. پس از حمله اعراب گرچه این بندر کم کم شکل اسلامی به خود گرفت و آتشکده ها و معابد یکی پس از دیگری جای خود را به مساجد دادند، ولیکن شهر کماکان رونق اقتصادی خود را داشت.بطوریکه اوج شکوفایی سیراف در قرون سوم و چهارم قمری بود زمانیکه راه آبی ابریشم از این بندر میگذشت و دریاسالاران بسیار به این بندر آمد و شد میکردند و تجارت و داد وستد در آن بسیار رونق داشت واینگونه نام سیراف در زمره بزرگترین بنادر جهان میدرخشید.

آثار موجود در سیراف و سنگ قبور فاخر و کوزه و سفالهای مجلل و اشرافی نشان از ثروت این شهر و رشد تمدن و هنر و شکوفایی خلاقیت مردم همپای رشد اقتصادی شهر بوده.

از موزه که بیرون می آییم راهی شهر میشویم شهری که فقط یک خیابان دراز در حد فاصل میان کوه و دریا دارد و در برخی نقاط کوه و دریا چنان با هم مهربانند که گویی همدیگر را در آغوش کشیده اند. به دلیل نزدیکی کوه و دریا کوچه های سیراف حالتی پلکانی دارد و اغلب خانه ها روی دامنه کوه واقعند.

 از آنجاییکه سیراف چه پیش از اسلام چه تا چندین قرن پس از اسلام شهر پرآوازه ای بود، طبیعی است که مساجد بسیار در آن ساخته شده بوده. مگر میشود در شهری که آوازه ای جهانی داشته عبادتگاهی بزرگ و فاخر نساخت.

معابد بزرگ در هر دوره از تاریخ آبرو و اعتبار هر شهر و دیاری بوده اند چنان که پیش از آن آتشکده های بسیار باشکوه در این شهر بوده. پس مساجدی بر روی ویرانه های معبد زرتشتیان شهر دایر میشود که امروز پس از گذشت بیش از هزار سال پی و ریشه و ستونهای مسجد جامع که متعلق به قرون نخست اسلامی است باقی مانده اند.

این خرابه های مسجد جامع در کاوشگریهای پروفسور وایت هوس چهره از نقاب خاک بیرون کشیده اند.

پس از بازدید از ویرانه های مسجد، کوچه های پلکانی سیراف را رو به بالا میگیریم تا به خانه ای قجری در بالاترین طبقه شهر برسیم. خانه که چه عرض کنم قلعه ای که دیوارهای بلند و ستبرش از همه جای شهر قابل دیدن است.

خانه ای که از سویی رو به دریا و از سویی رو به کوه دارد. وقتی به درب ورودی قلعه میرسیم چشم انداز زیبایی از دریا را مقابل دیدگانمان داریم.

http://s9.picofile.com/file/8318564026/%D8%B3%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%8121.jpg

حالا شما هم از این در زیبای کنده کاری شد همراه ما وارد شوید تا بخشی از تاریخ قجری را در این خانه دنبال کنیم.

اینجا خانه یا قلعه شیخ نصوری است محل حکومت و زندگی آخرین حکمران بندر سیراف در اواخر دوران قاجاریه و اوایل پهلوی. پس از مرگ شیخ نصوری فرزندانش به شیراز و سپس به خارج از ایران مهاجرت کردند و این خانه مهروموم شد و کم کم غبار زمانه بر چهره اش نشست و خاطراتش رو به فراموشی رفت.

تا سالهای اخیر این خانه متروکه باقی ماده بود که حالا به همت جوانان سیراف و میراث فرهنگی بخشهایی از آن بازسازی و قابل بازدید است.

آنچه که در سیراف برایمان قابل تعجب و البته تحسین است همت و علاقه جوانان شهر برای شناساندن میراث فرهنگیشان است. در اغلب نقاط دیدنی شهر تعدادی از جوانان به صورت داوطلبانه و خودجوش فعالیت دارند و با اطلاعات مفید خود سعی در راهنمایی گردشگران دارند.

گرچه خانه شیخ نصوری هنوز تا بازسازی کامل و تبدیل شدن به یک خانه موزه فاصله دارد (که امیدوارم تا حالا این کار به اتمام رسیده باشد) ولی هنوز هم این خانه زیبایی های خودش را دارد و معماری اش قابل تحسین است.

گچبری های مجلل، هشتی های زیبا، طاقها و طاقنماها، ستونهای فاخر، پنجره های چوبی با شیشه های رنگی، بادگیر بلند و.... از تزیینات این خانه میباشند.

و اما مهمترین جاذبه گردشگری سیراف که بعید میدانم در جهان مشابهی برای آن باشد، تاجاییکه زمزمه هایی برای ثبت شدن در یونسکو هست، جایی است موسوم به گورستان تمدن ها.

در بخش وسیعی از کوههای سنگی شهر که توسط دو دره لیر و شیلو از هم جدا میشوند، آثار باستانی عجیبی نقش بسته.

 در نخستین نگاه آنها به شکل قبوری تنگ هم به نظر می آیند و فرضیه گورستان بودن این تشکیلات در ذهن شکل میگیرد.

ولی با کمی دقت در آنها میتوان فهمید که این مستطیل های پلکانی حفاری شده در شیب کوه، حوضچه های نگهداری و استعمال آب باران بوده اند.

باوجودیکه سیراف شهری ساحلی بوده ولی دسترسی به آب آشامیدنی در آن بسیار سخت بوده. به همین منظور این حفره های دستکند در شیب تپه ها شکل میگرفته تا آب باران به جای جاری شدن بر تپه ها و هدر رفتن در دریا در این حوضچه ها جمع و ذخیره گردد و به مصرف مردم برسد.

این فرضیه با مشاهده چاههای دستکند متعدد در این مجموعه بیشتر قوت میگیرد. در این مجموعه دهها حلقه چاه دستکند در طبقات پایینتر صخره ها مشاهده میشود که سرریز آب باران از درون حفره ها توسط کانالهای دستکند به این چاهها هدایت میشده.

به گفته لیدرهای محلی عمق برخی از این چاهها بالغ بر صدمتر میباشد برای همین هم دهانه تعدادی از چاهها را با تخته چوبهایی پوشانده اند.

آخرین طبقه تشکیلات دستکند، مازاد آب را به مزارع پایین دست هدایت میکرده تا مورد بهره وری در کشاورزی واقع شود و سفره های زیرزمینی را تقویت کند.

اما علاوه بر این حوضچه ها در دل کوهها شکافهای دستکند غارمانندی نیز به چشم میخورد که باستان شناسان آنها را گوردخمه های گبری میدانند و مردم محلی به آنها خانه گوری(گبری) میگویند.

در کاوشهای به عمل آمده از این دخمه ها استخوانهای مردگان یافت شده و نشان از این دارد که از این حفره ها به عنوان استودان استفاده میشده.

 همچنین در مقطعی از تاریخ پس از اسلام از خود حوضچه های دستکند نیز به عنوان قبر برای دفن کردن متوفیان استفاده میشده.

در پای کوه یک گورستان نیز به چشم میخورد که سنگ قبرهای خاصی دارد و سوژه خوبی برای دوربینهایمان است.

در حوالی این مجموعه گورستان تمدن ها یک بنای چهارطاقی نیز وجود دارد. ساخته شده از لاشه سنگ که ظاهرا" آتشکده ای بوده به یادگار از دوران ساسانی.

 اما شوربختانه سیراف از آن شکوه و تمدن باستانی به دلیل زلزله ای که قرن چهارم آن را لرزاند، با خاک یکسان شد.

گرچه بعدها دوباره از خاکستر خود برخاست ولیکن هرگز شکوه آن دورانها را به دست نیاورد و بعدها شهرهای دیگری چون عسلویه از کنارش ریشه زدند و در مدت کوتاهی شهرتی عظیم بر هم زدند و سیراف که روزی نامش در سراسر گیتی میدرخشید امروز به شهر کوچکی در نزدیکی عسلویه شناخته میشود و این است رسم روزگار....

 خلیج نایبند(عسلویه)

شب شده و ما ترجیح میدهیم همین جا در سیراف اقامت کنیم. خوشبختانه اقامتگاههای مناسبی ازجمله هتل در این شهر وجود دارد و ما چنان شیفته این شهر ریشه دار گشته ایم که دلمان میخواهد شبی را در میان این مردمان و با لالایی آرام دریا و با نسیم ملایمی که از کوهستان به ما میوزد سر و صبحی زیبا را با نوازش انوار طلایی آفتابی که از پشت کوهستان تمدن ها طلوع میکند آغاز کنیم.  

  همراه ما باشید ادامه دارد.