سفرنامه کیش قسمت چهارم (وداع با مروارید خلیج فارس)
هیچ چیز به اندازه عبور از جاده ای که در دو طرف آن صدها غزال تیزپا لابلای درختچه های گز آزادانه جولان میدهند هیجان انگیز نیست. باوجودیکه ما بچه شمالیم و تا چشم بازکرده ایم به واسطه داشتن پدری بغایت طبیعت دوست، خود را در دل جنگل و کوه یافته ایم، جز در چند مورد انگشت شمار، آهوی آزاد را از نزدیک ندیده ایم. حالا عبور از دل جنگلی گرمسیری با درختان بومی که جولانگاه غزالهای تیزپاست، ما را حسابی به وجد آورده. افسوس که آنقدر تند و تیز و چالاکند که تا بیایی و با دوربینت شکارشان کنی به سرعت برق و باد محو شده اند و تو تنها میتوانی دویدن آنها را از دورها تماشا کنی!

این آهوها در سال 63 از جزیره خارک به اینجا آورده شده اند. آن زمان تعدادشان سی رأس بوده که به واسطه زندگی در زیستگاهی طبیعی و بهینه سازی شرایط با مداخله انسان و ساخت دهها آبشخور و توزیع علوفه در منطقه وسیع زندگی شان، امروز تعدادشان به حدود هفتصد رأس رسیده. باوجودیکه طول زندگی آهوها حدود یازده سال است و سالانه تعداد زیادی از آنها بر اثر تصادفات جاده ای از بین میروند باز هم پس از گذشت قریب به بیست سال، تعدادشان به بیست برابر گذشته رسیده که این اتفاق زیبایی است.

با عبور از دل جنگل، راه جنوب شرقی جزیره را درپیش گرفته و خود را به مجموعه آکواریوم و پارک دلفینها میرسانیم که یکی از پرطرفدارترین دیدنی های کیش میباشد. وقتی به آنجا میرسیم میبینیم که بلیت های مجموعه تا ظهر فردا فروخته شده و ما عملا" شانسی برای ورود نداریم.

گرچه شنیدن این خبر برای ما چندان خوشایند نیست ولی ازآنجاییکه در سفرهای قبلی از مجموعه های اینچنینی شامل آکواریوم و پارک دلفینها و باغ پرندگان و... دیدن کرده ایم، تصمیم میگیریم از دیدن این مجموعه صرف نظر کنیم. خوشبختانه در محوطه بیرونی مجموعه آنقدر جک و جانورهای جورواجور از درحال حیات تا منقرض شده وجود دارد که بچه ها را حسابی سرگرم میکند.

از پارک دلفینها راهی جنوب غربی جزیره میشویم. تصمیم داریم جزیره را دور کامل بزنیم مبادا هیچ جاذبه ای را از قلم بیندازیم.

پس از طی مسافتی چند به محوطه لاک پشت های دریایی میرسیم. این بخش از جزیره زیستگاه و محل تخم گذاری نوعی لاک پشت دریایی کمیاب است. حفاظت از تخمهای این خزنده در حال انقراض قدمی است برای نجات آن.

همینطور که به راهمان ادامه میدهیم ناگهان برج و باروی قلعه ای باشکوه و خیال انگیز از دور نمایان میشود آنچنان باشکوه که گویی قلعه شاه پریان است و از میان افسانه سربرآورده! جلوتر که میرویم کم کم سروکله سرسره های آبی از پس باروها پیدا میشود و بر همه حدس و گمانهای ما خط بطلان میکشد. بله درست حدس زدید اینجا یک پارک آبی از نوع ایرانی اش است!

به هر حال دور از انتظار نیست که سرزمین موجهای آبی از نوع ایرانی به دلیل خط قرمزهای فراوان، دیوارهایی چنین فراخ، فراتر از دامنه چشم نامحرمان داشته باشد....
حالا جای شکرش باقیست که طراحان هنرمند این مجموعه، با خلاقیتی هوشمندانه آن را با معماری اصیل ایرانی آمیخته اند بگونه ایکه نه تنها اصلا" توی ذوق نمیزند بلکه خیلی هم زیبا و تحسین برانگیز از آب درآمده است.

مجموعه پارک آبی کیش با گنجایش سه هزار نفر بااینکه هنوز در حال احداث است و به بهره برداری نرسیده، آنقدر جذابیت دارد که نمیتوان به راحتی و بی تفاوت از کنار آن گذشت و از گوشه کنارش دیدن نکرد.

اما کمتر کسی است که به کیش سفر کرده و از کشتی یونانی دیدن نکرده باشد. در چهارم مرداد سال 1345 در ساحل غربی جزیره، جایی نزدیک به روستای باغو یک کشتی که متعلق به یک کمپانی یونانی بود به گل نشست.

این کشتی در اسکاتلند ساخته و سالها بین مالکان انگلیسی و اسکاتلندی دست به دست شده و درنهایت به دو شریک یونانی رسیده بود برای همین هم به این نام خوانده میشود. این کشتی در زمانی که از آن ایرانیان بود به نامهایی چون کوروش و همدان مشهور بود و در هنگام به گل نشستن کولا اف نام داشت. علت به گل نشستن آن همچنان در هاله ای از ابهام است.

پس از به گل نشستن، یک یدک کش هلندی به منطقه فرستاده شد که تلاش هشت روزه آن برای بیرون کشیدن کشتی بی نتیجه ماند و در نهایت امر به دلیل اینکه هزینه خروج آن بیشتر از قیمت کشتی برآورد شد، کشتی برای همیشه در همان محل جاودانه شد.
حالا امروز کشتی یونانی چه غریبانه در آبهای نیلگون خلیج فارس اسیر ساحل شده و دل بسته به عشق بازی امواج دریا تا روزی که برای همیشه غرق دریای عشق شود.

هنگام غروب که خورشید به آرامی در پشت کشتی در آبهای نیلگون خلیج فارس فرو میرود، تابلویی چنان خیال انگیز پدید می آید که عده زیادی از گردشگران فقط و فقط برای دیدن چنین لحظه باشکوهی به اینجا می آیند.

این کشتی نمادی است از رونق تجارت بین المللی در دوره ای که ایران نامی پرآوازه داشت و از نگاه اروپاییان بهشت خاورمیانه بود و داد وستد به ایران، سفر به ایران، رابطه با ایران، دوستی با ایران و.... افتخاری بزرگ برای جهانیان محسوب میشد.

این کشتی نمادی از ابهت و محبوبیت ایران در روزگاران نه چندان دور میباشد.... شاید به همین دلیل است که با همه حزن و اندوهی که در به گل نشستن غریبانه کشتی هست، با دیدنش نوعی غرور و افتخار را در عمق وجودم احساس میکنم.

اما کشتی با جذب گردشگران به این نقطه، به کسب و کار عده ای از بومیان جزیره و... رونق بخشیده. نمایشگاهی از صنایع دستی اقوام ایرانی در این مکان برپا و از اقصی نقاط ایران غرفه هایی راه اندازی شده که در آن صنایع دستی و سوغات و شیرینیجات اقوام مختلف به معرض فروش درآمده است.

در ادامه مسیر دور جزیره ای به شهر افسانه ای پدیده کیش میرسیم؛ شهری که با پروژه های عظیم تجاری و تفریحی خود شهرتی بزرگ در خاورمیانه بر هم زده.

فی الفور راهی رستوران زیبا و خاص آن میشویم رستورانی با معماری باستانی که با الهام از دروازه ایشتار بابل ساخته شده است.


سفره هفت سین رستوران پدیده کیش
در کنار رستوران یک لنگر بزرگ به نمایش درآمده که گفته میشود بزرگترین لنگر جهان است و نامش در کتاب رکوردها ثبت شده.


مجسمه های اسطوره ای شهر پدیده کیش

ساحل مرجانی شهر پدیده کیش
اما کلبه هور غربی ترین نقطه جزیره میباشد؛ دماغه ای که از قدیم به این نام شهرت یافته. بستر دریا در این نقطه صخره ای است و زیستگاه بسیاری از ماهی ها و انواع آبزیان. برای همین هم افراد زیادی برای ماهیگیری به این نقطه می آیند.

همچنین این ساحل، محل مناسبی برای غواصی نیز میباشد چراکه با حجم گسترده ای از آبزیان گوناگون و عجیب و غریب، اکوسیستمی مناسب برای تماشای زیباییهای زیر آب میباشد.

افسوس که هوا امروز ابری و گرفته است و ما از دیدن غروب خورشید در این نقطه که غروبهایش بس خیال انگیز است بی بهره ایم.
باران میبارد و تمام خاطرات ما را از کلبه هور خیس میکند و ما را از ساحل میتاراند و ما باز راهی هیاهوی شهر میشویم تا آخرین شب بارانی را در پاساژها چرخی بزنیم و چیزهایی به رسم سوغات برای عزیزانمان بخریم.

و باز هوس دیدن غروب دریا ولو در این روز ابری که ما را دوباره به ساحل میکشاند...
این دخترک بازیگوش آرمیده بر شنهای داغ ساحل دختربچه یکی از جذابترین و پرطرفدارترین مجسمه های ساحلی کیش است.
شبهای کیش آنهم در ایام نوروز آنقدر زنده و پویا و جذابند که میتوان تا سپیده صبح در ساحل دریا همگام با امواج شب زنده داری کرد.

اما یک روز گشت کامل دور جزیره ما را چنان خسته و کم رمق کرده که دیگر هیچ چیز به اندازه یک خواب شیرین با مرور خاطرات مروارید خلیج فارس، ما را به وجد نمی آورد.

پس راهی هتل میشویم و چمدانها را میبندیم که باید صبح فردا جزیره را با همه زیبایی های تحسین برانگیزش وداع گوییم.
پایان














































































