سفرنامه کیش قسمت چهارم (وداع با مروارید خلیج فارس)

 هیچ چیز به اندازه عبور از جاده ای که در دو طرف آن صدها غزال تیزپا لابلای درختچه های گز آزادانه جولان میدهند هیجان انگیز نیست. باوجودیکه ما بچه شمالیم و تا چشم بازکرده ایم به واسطه داشتن پدری بغایت طبیعت دوست، خود را در دل جنگل و کوه یافته ایم، جز در چند مورد انگشت شمار، آهوی آزاد را از نزدیک ندیده ایم. حالا عبور از دل جنگلی گرمسیری با درختان بومی که جولانگاه غزالهای تیزپاست، ما را حسابی به وجد آورده. افسوس که آنقدر تند و تیز و چالاکند که تا بیایی و با دوربینت شکارشان کنی به سرعت برق و باد محو شده اند و تو تنها میتوانی دویدن آنها را از دورها تماشا کنی!

این آهوها در سال 63 از جزیره خارک به اینجا آورده شده اند. آن زمان تعدادشان سی رأس بوده که به واسطه زندگی در زیستگاهی طبیعی و بهینه سازی شرایط با مداخله انسان و ساخت دهها آبشخور و توزیع علوفه در منطقه وسیع زندگی شان، امروز تعدادشان به حدود هفتصد رأس رسیده. باوجودیکه طول زندگی آهوها حدود یازده سال است و سالانه تعداد زیادی از آنها بر اثر تصادفات جاده ای از بین میروند باز هم پس از گذشت قریب به بیست سال، تعدادشان به بیست برابر گذشته رسیده که این اتفاق زیبایی است.

با عبور از دل جنگل، راه جنوب شرقی جزیره را درپیش گرفته و خود را به مجموعه آکواریوم و پارک دلفینها میرسانیم که یکی از پرطرفدارترین دیدنی های کیش میباشد. وقتی به آنجا میرسیم میبینیم که بلیت های مجموعه تا ظهر فردا فروخته شده و ما عملا" شانسی برای ورود نداریم.

گرچه شنیدن این خبر برای ما چندان خوشایند نیست ولی ازآنجاییکه در سفرهای قبلی از مجموعه های اینچنینی شامل آکواریوم و پارک دلفینها و باغ پرندگان و... دیدن کرده ایم، تصمیم میگیریم از دیدن این مجموعه صرف نظر کنیم. خوشبختانه در محوطه بیرونی مجموعه آنقدر جک و جانورهای جورواجور از درحال حیات تا منقرض شده وجود دارد که بچه ها را حسابی سرگرم میکند.

از پارک دلفینها راهی جنوب غربی جزیره میشویم. تصمیم داریم جزیره را دور کامل بزنیم مبادا هیچ جاذبه ای را از قلم بیندازیم.

پس از طی مسافتی چند به محوطه لاک پشت های دریایی میرسیم. این بخش از جزیره زیستگاه و محل تخم گذاری نوعی لاک پشت دریایی کمیاب است. حفاظت از تخمهای این خزنده در حال انقراض قدمی است برای نجات آن.

همینطور که به راهمان ادامه میدهیم ناگهان برج و باروی قلعه ای باشکوه و خیال انگیز از دور نمایان میشود آنچنان باشکوه که گویی قلعه شاه پریان است و از میان افسانه سربرآورده! جلوتر که میرویم کم کم سروکله سرسره های آبی از پس باروها پیدا میشود و بر همه حدس و گمانهای ما خط بطلان میکشد. بله درست حدس زدید اینجا یک پارک آبی از نوع ایرانی اش است!

 به هر حال دور از انتظار نیست که سرزمین موجهای آبی از نوع ایرانی به دلیل خط قرمزهای فراوان، دیوارهایی چنین فراخ، فراتر از دامنه چشم نامحرمان داشته باشد....

حالا جای شکرش باقیست که طراحان هنرمند این مجموعه، با خلاقیتی هوشمندانه آن را با معماری اصیل ایرانی آمیخته اند بگونه ایکه نه تنها اصلا" توی ذوق نمیزند بلکه خیلی هم زیبا و تحسین برانگیز از آب درآمده است.

 مجموعه پارک آبی کیش با گنجایش سه هزار نفر بااینکه هنوز در حال احداث است و به بهره برداری نرسیده، آنقدر جذابیت دارد که نمیتوان به راحتی و بی تفاوت از کنار آن گذشت و از گوشه کنارش دیدن نکرد.

 اما کمتر کسی است که به کیش سفر کرده و از کشتی یونانی دیدن نکرده باشد. در چهارم مرداد سال 1345 در ساحل غربی جزیره، جایی نزدیک به روستای باغو یک کشتی که متعلق به یک کمپانی یونانی بود به گل نشست.

 این کشتی در اسکاتلند ساخته و سالها بین مالکان انگلیسی و اسکاتلندی دست به دست شده و درنهایت به دو شریک یونانی رسیده بود برای همین هم به این نام خوانده میشود. این کشتی در زمانی که از آن ایرانیان بود به نامهایی چون کوروش و همدان مشهور بود و در هنگام به گل نشستن کولا اف نام داشت. علت به گل نشستن آن همچنان در هاله ای از ابهام است.

پس از به گل نشستن، یک یدک کش هلندی به منطقه فرستاده شد که تلاش هشت روزه آن برای بیرون کشیدن کشتی بی نتیجه ماند و در نهایت امر به دلیل اینکه هزینه خروج آن بیشتر از قیمت کشتی برآورد شد، کشتی برای همیشه در همان محل جاودانه شد.

حالا امروز کشتی یونانی چه غریبانه در آبهای نیلگون خلیج فارس اسیر ساحل شده و دل بسته به عشق بازی امواج دریا تا روزی که برای همیشه غرق دریای عشق شود.

هنگام غروب که خورشید به آرامی در پشت کشتی در آبهای نیلگون خلیج فارس فرو میرود، تابلویی چنان خیال انگیز پدید می آید که عده زیادی از گردشگران فقط و فقط برای دیدن چنین لحظه باشکوهی به اینجا می آیند.

این کشتی نمادی است از رونق تجارت بین المللی در دوره ای که ایران نامی پرآوازه داشت و از نگاه اروپاییان بهشت خاورمیانه بود و داد وستد به ایران، سفر به ایران، رابطه با ایران، دوستی با ایران و.... افتخاری بزرگ برای جهانیان محسوب میشد.

 این کشتی نمادی از ابهت و محبوبیت ایران در روزگاران نه چندان دور میباشد.... شاید  به همین دلیل است که با همه حزن و اندوهی که در به گل نشستن غریبانه کشتی هست، با دیدنش نوعی غرور و افتخار را در عمق وجودم احساس میکنم.

اما کشتی با جذب گردشگران به این نقطه، به کسب و کار عده ای از بومیان جزیره و... رونق بخشیده. نمایشگاهی از صنایع دستی اقوام ایرانی در این مکان برپا و از اقصی نقاط ایران غرفه هایی راه اندازی شده که در آن صنایع دستی و سوغات و شیرینیجات اقوام مختلف به معرض فروش درآمده است.

 در ادامه مسیر دور جزیره ای به شهر افسانه ای پدیده کیش میرسیم؛ شهری که با پروژه های عظیم تجاری و تفریحی خود شهرتی بزرگ در خاورمیانه بر هم زده.

فی الفور راهی رستوران زیبا و خاص آن میشویم رستورانی با معماری باستانی که با الهام از دروازه ایشتار بابل ساخته شده است.

سفره هفت سین رستوران پدیده کیش
در کنار رستوران یک لنگر بزرگ به نمایش درآمده که گفته میشود بزرگترین لنگر جهان است و نامش در کتاب رکوردها ثبت شده.

مجسمه های اسطوره ای شهر پدیده کیش

ساحل مرجانی شهر پدیده کیش

 اما کلبه هور غربی ترین نقطه جزیره میباشد؛ دماغه ای که از قدیم به این نام شهرت یافته. بستر دریا در این نقطه صخره ای است و زیستگاه بسیاری از ماهی ها و انواع آبزیان. برای همین هم افراد زیادی برای ماهیگیری به این نقطه می آیند.

همچنین این ساحل، محل مناسبی برای غواصی نیز میباشد چراکه با حجم گسترده ای از آبزیان گوناگون و عجیب و غریب، اکوسیستمی مناسب برای تماشای زیباییهای زیر آب میباشد.

افسوس که هوا امروز ابری و گرفته است و ما از دیدن غروب خورشید در این نقطه که غروبهایش بس خیال انگیز است بی بهره ایم.

باران میبارد و تمام خاطرات ما را از کلبه هور خیس میکند و ما را از ساحل میتاراند و ما باز راهی هیاهوی شهر میشویم تا آخرین شب بارانی را در پاساژها چرخی بزنیم و چیزهایی به رسم سوغات برای عزیزانمان بخریم.

و باز هوس دیدن غروب دریا ولو در این روز ابری که ما را دوباره به ساحل میکشاند...

این دخترک بازیگوش آرمیده بر شنهای داغ ساحل دختربچه یکی از جذابترین و پرطرفدارترین مجسمه های ساحلی کیش است.

 شبهای کیش آنهم در ایام نوروز آنقدر زنده و پویا و جذابند که میتوان تا سپیده صبح در ساحل دریا همگام با امواج شب زنده داری کرد.

اما یک روز گشت کامل دور جزیره ما را چنان خسته و کم رمق کرده که دیگر هیچ چیز به اندازه یک خواب شیرین با مرور خاطرات مروارید خلیج فارس، ما را به وجد نمی آورد.

پس راهی هتل میشویم و چمدانها را میبندیم که باید صبح فردا جزیره را با همه زیبایی های تحسین برانگیزش وداع گوییم.

پایان

سفرنامه کیش قسمت سوم(گشتی در جزیره)

 اغلب گردشگرانی که به جزایر جنوب سفر کرده اند، کیش را با خواهر بزرگش قشم مقایسه میکنند و نظر اکثریت قریب به اتفاقشان این است که زیباییهای قشم، بکر و دست نخورده و طبیعی و بدون دخالت دست بشر است؛ درحالیکه زیباییهای کیش مصنوعی است و به لحاظ گردشگری ارزش چندانی ندارد. وقتی به قشم سفر کردم آنقدر شیفته آن جزیره و مردمان مهربان و بی ادعایش شدم که اصلا" دلم نمیخواست از آنجا برگردم و گاه به شوخی به همسر و بچه هایم میگفتم که بیایید کار و زندگی را رها کنیم و اینجا زندگی کنیم. شاید بیشتر از زیباییهای طبیعت قشم که به نظر بنده شگفت انگیز و در حد شاهکار طبیعی بودند، خلق و خوی مردمان پاک سرشتش بود که مرا آنچنان عاشق قشم کرده بود.

با این وجود پس از سفر به کیش دریافتم که در پس بسیاری از عناصر به ظاهر مصنوعی کیش فلسفه ای زیبا نهفته است. برای همین هم کیش را زیباتر از آنچه به ظاهر میرسد دریافتم. حالا امروز تصمیم داریم رخش باوفایمان را در سرتاسر جزیره بتازانیم تا پاره ای از جاذبه های کیش را ببینیم. شما هم همراه ما باشید و مطمئن که از سفر با ما پشیمان نخواهید شد!

 «باغ راه ایرانی» یکی از جاذبه های کیش است که گرچه برای بسیاری از گردشگران تازگی دارد ولی لابلای صدها جاذبه رنگارنگ و پرزرق و برق کیش کمتر دیده میشود. این باغ راه که طولانی ترین باغ راه ایرانی است، گذرگاهی مشجر در حاشیه یکی از بلوارهاست. تلفیقی از هشت باغ ایرانی و نه بنای تاریخی که شامل تعدادی آبنما و حوضچه و جوی و مزین به نقاشی های دیواری برگرفته از فرهنگ و هنر ایرانی اسلامی است.

این گذرگاه مشجر در حدفاصل دو میدان هرمز و سعدی، در زمینی به وسعت 32 هکتار گسترده شده است. این باغ راه که از میدان سعدی با دروازه قرآن شیراز آغاز میشود، پس از گذر از سی و سه پل اصفهان، هارونیه مشهد، رق آباد کرمان، پل دختر لرستان، ارگ علیشاه تبریز، طاق بستان کرمانشاه و دروازه شمیران تهران، در نهایت با نماد سردر باغ ملی در میدان هرمز به پایان میرسد.

باغ راه ایرانی به گردشگران این فرصت را میدهد که در لحظه گذر از آن، خاطرات خوش سفرهای گذشته به اقصی نقاط  سرزمینمان را زنده کنند و اگر هم تاکنون فرصت دیدار آنها را نداشته اند، با گذر از این باغ خیال انگیز، بی بروبرگرد مشتاق دیدار آن بناها و آن شهرها میشوند و چه شیوه ای زیباتر از این برای معرفی آثار ایرانی؟!

علاوه بر گردشگران داخلی، توریستهایی هم که به جزیره کیش می آیند، به این شیوه میتوانند با سایر آثار تاریخی ایران آشنا شوند؛ آثاری که مایه افتخار و بالندگی ماست و ابهت و عظمت ایران را به جهانیان خاطرنشان میکند.

اما علاوه بر این گذرگاه که تاریخ شکوهمند ایران را در قالب معماری زیبایی از دورانهای مختلف به رخ همگان میکشد، یک گذرگاه خلاقانه دیگر نیز در کیش وجود دارد. اینبار نه مکانها که شخصیتهای مشهور ادبی و هنری و ملی و... یکی یکی در مقابل دیدگان خودنمایی میکنند و فرهنگ و هنر سرزمین کهنمان را به رخ همگان میکشند.

«گذر هنرمندان» که در بلوار دریا واقع شده، مزین به سردیس چهل تن از مشاهیر ایرانی است. این گذرگاه به گردشگران این فرصت را میدهد که یاد و خاطره مفاخر کشور را در دلها زنده نگه دارند؛ بزرگانی که هریک با یک عمر تلاش و پشتکار خود، سهم بسزایی در سربلند کردن نام ایران زمین داشته اند، شاگردان بسیار تربیت نموده و خدمات بزرگی به به ایران و ایرانی کرده اند.

از این بزرگان میتوان به امیرکبیر وزیر لایق ناصرالدین شاه، ابوالحسن صبا و غلامحسینن بنان در عرصه موسیقی، پروین اعتصامی و جلال آل احمد در عرصه شعر و ادبیات، عزت الله انتظامی در عرصه هنر و... اشاره کرد.

پای هر کدام از سردیسها مختصری از بیوگرافی این بزرگان نیز نوشته شده تا نسل امروز ما بتوانند با مفاخر سرزمینمان آشنا شوند.

مهمتر از زیبایی ظاهری باغ راه ایرانی و گذر هنرمندان که لذت عبور از آن مسیرها را دوچندان نموده اند، فلسفه ساخت چنین آثاری بسیار زیباست. اینکه با معرفی آثار تاریخی شهرها و مشاهیر و مفاخر ایرانی، ضمن پاسداشت از آنها، تاریخ ایران زمین را نیز از یاد نبریم.

اما یکی دیگر از مفاخر ملی مان که جزیره کیش حقیقتا" باید به آن افتخار کند، مکانیست در ستایش ایران باستان و به تصویر کشیدن عظمت عالمگیر تاریخ پرشکوه پارسیان.این اثر نه باغ راه است و نه مجسمه ای از یک افتخار ملی که تنها یک هتل بسیار زیبا و مجلل برگرفته از پرافتخارترین بنای ایران زمین است. حتما" میدانید راجع به چه چیزی حرف میزنم. درست حدس زدید «هتل داریوش».

 

این هتل سمبلیک و نمادین که با الهام از تخت جمشید ساخته شده، به طرز شگفت انگیزی زیباست. هتل داریوش تنها هتل بزرگ دنیاست که علاوه بر هتل بودنش رسالت بزرگتری نیز برعهده دارد: اینکه تمدن و فرهنگ غنی یک ملت بزرگ را به رخ جهانیان بکشد.

همجواری این هتل به عنوان پرافتخارترین نماد ایران زمین با خلیج فارس، بر تعلق تاریخی خلیج همیشه فارس به سرزمین ایران صحه میگذارد و بدخواهان و فرصت طلبانی که سعی در تحریف تاریخ و قبضه کردن خلیج همیشه فارس دارند را سر جایشان مینشاند.

 گرچه به دلیل قیمت نجومی اتاقهای هتل بخصوص در ایام تعطیلات نوروز، اقامت در آن برای اکثریت گردشگران میسر نیست ولی میتوان با صرف یک وعده غذا(صبحانه، ناهار یا شام) در رستوران آن، وارد آنجا شده و به این بهانه از گوشه و کنار هتل بازدید کرد.

پس از بازدید از هتل داریوش به مجموعه پارک آبشار سری میزنیم. پارک آبشار مجموعه کاملی است از آبشار مصنوعی و رودخانه و پل و جویهای پرآب و جنگل و مجسمه و وسایل بازی برای بچه ها که مکانی مفرح را برای توریستها فراهم میکند.

همانطور که بچه ها سرگرم بازی در پارک هستند و مجسمه های فانتزی و خلاقانه پارک آنها را حسابی به وجد آورده، بارانی که از صبح نم نمک ما را همراهی میکرد، ناگهان شدت میگیرد و ما را مجبور به یافتن یک سرپناه میکند. و چه سرپناهی بهتر از شکم یک پنگوئن!!! پنگوئن آنهم در جزیره کیش!!!

این مجسمه پنگوئن یکی از عناصر زیبای پارک آبشار است. راه پله دراز شکمش ما را تا سر و گردن این پرنده قطبی میرساند و ما این شانس را داریم که از دریچه نگاه یک پنگوئن جزیره کیش را بنگریم.

خوبیش این است که اینجا در کنار هر هتلی جاذبه ای ساخته شده. این آناناس هم همین نقش را بازی میکند.

 امروز از صبح زود آسمان کیش ابری و بارانی است. از آن بارانهای ریزی که حالاحالاها قصد بند آمدن ندارند و گاهی چنان تند میشود که مجبور میشویم سرپناهی برای خود بیابیم حتی اگر نامش قلعه وحشت باشد.

 با این وجود باز هم هوس دیدار دریا و ساحل مرجانی آن ما را به یکی از پارکهای ساحلی میرساند. پارک مرجان یکی از زیباترین پارکهای جزیره کیش است که با جاذبه های تفریحی و طبیعی اش هر گردشگری را مسحور میکند.

آلاچیق ها و فضای سبز و گلهای کاغذی موجود در این پارک مرا به پارکهای ساحلی آسیای جنوب غربی سوق میدهد.

این پارک فرصت خوبی است برای تمدد اعصاب و فرار از هیاهوی بازارهای شهر.

 

مجتمع کشتی ایرانی در جوار پارک مرجان

 گرچه باران این رحمت بی دریغ خدا، امروز دریای آرام نیلگون و آسمان آبی را از ما دریغ کرده ولی عشق بازی دریا و مرجانها در بستر ساحل آنقدر دیدنیست که سراپا چشم و گوش شده ایم تا نجوای عاشقانه امواج را در گوش مرجانها بشنویم بی آنکه نگران خیس شدن لباسهایمان باشیم.

 میتوان هیجان را با انواع بازیهای آبی ازقبیل قایق سواری، جت اسکی، پاراسل، شاتل و غواصی و... تجربه کرد.

میتوان ساعتها در کلبه های چوبی و حصیری این پارک ساحلی نشست و به دریا چشم دوخت و روح و جان را ازهرچه زنگار و غبار غم و کینه و ... شست و به آبها سپرد.

همراه ما باشید ادامه دارد.

سفرنامه کیش قسمت دوم (بوم گردی)

 اسم کیش که می آید ناخودآگاه سرزمینی لوکس و پرزرق و برق در ذهن شکل میگیرد که جان میدهد برای تفریح و سرگرمی و خرید؛ جایی که باید با جیبی پر از پول بروی و تا دلت میخواهد خوش بگذرانی. از میان سیل عظیم گردشگران کیش شاید کمترکسی به این فکر بیفتد که سری به بوم کلبه های کیش که روایتگر زندگی سنتی بومیان جزیره هستند بزند و با فرهنگ و آداب و سنن بومیان جزیره آشنا شود. اصلا" شاید در باور کسی نگنجد که در روزگاران نه چندان دور این جزیره لوکس تنها محدود به چند روستای کوچک بود که کیشوندان بومی آن با صیادی و شکار و زراعت و دامداری روزگار میگذراندند و در انزوای چندصدساله خود فارغ از هر دغدغه ای خوش بودند. و دریغ و افسوس که گرچه این جزیره سرزمین آبا و اجدادی آنهاست و این مردمان خونگرم و نجیب نسل اندرنسل در آن زیسته و حق آب و گل دارند، امروز تمام سهم آنها از جزیره، محدود به خانه های محقرشان در حاشیه شهر است که با بضاعت اندک در آنها گذران عمر میکنند...

برای آشنایی بیشتر با فرهنگ بومی جزیره، نخست سری به تنها روستای جزیره که در جنوب غربی آن واقع شده میزنیم؛ روستایی به نام باغو (ننه باغو) که تعداد خانه های آن به سختی از انگشتان دست تجاوز میکند. در گذشته روستاهای دیگری نیز در شمال و شمال شرقی جزیره وجود داشتند که پس از توسعه شهر، به سرعت تخریب و جای خود را به شاهراهها و برجها دادند.

در همان ورودی روستا به ساربانی که شترهایش را دنبال خود قطار کرده برخورد میکنیم. ساربان شترهایش را به سواحل توریستی نزدیک میبرد تا بتواند لذت شترسواری در ساحل کیش را به توریستها بچشاند و شترها این حیوانات مقاوم و نجیب، چه مومنانه راهی ساحل میشوند تا سفره ساربان خالی از نان نباشد و خاطره ای شیرین در یاد مسافران جزیره تا ابد باقی بماند.

به محض رسیدن به روستا چشممان به سیاه چادری میخورد که سازمان گردشگری برپا کرده. این سیاه چادرها که از پشم شتر و بز بافته میشوند، نمادی از زندگی بومی مردم جزیره هستند و در آنها میتوان با گوشه هایی از فرهنگ و سنن بومی کیشوندان آشنا شد.

درمورد وجه تسمیه باغو باید بگویم که این نام برگرفته از نام شیرزنی به نام ننه باغو است که حدود صد سال پیش در این روستا زندگی میکرده و زندگی او سرشار از قصه هایی آمیخته با افسانه است که در آنها ننه باغو در قامت یک قهرمان اسطوره ای ظاهر میشود.

از دیگر دیدنی های روستا مسجد محمد(ص) است که تاریخ ساخت آن را به قرن نهم قمری نسبت داده اند. البته از شکل و شمایل آن پیداست که بارها مورد بازسازی و دوباره سازی واقع شده. با اینحال این مسجد که روی ریشه های هفتصد ساله خود ایستاده، از قدیمی ترین مساجد جنوب ایران محسوب میشود.

 اما آنچه که بیش از هرچیز این روستا را مشهور کرده و بر اعتبار آن افزوده و پای گردشگران خاص را به آن گشوده، درختان بومی جزیره اند. درحقیقت این روستا معدن عظیم و گنجینه ای یافت نشدنی از درختان انجیر معابد (لور) است که بسیار کمیاب و یکی از شاخصه های اصلی جزیره هستند.

 این درختان تنومند و عجیب که مرا به یاد خانه درختی خانواده دکتر ارنست در آن جزیره غیرمسکونی می اندازند، یکی از عجایب خلقتند. وجه تسمیه این درختان به زمان بودا برمیگردد. نقل است که بودا در زیر یک چنین درختی به مراقبه میپرداخته و در همانجا به روشن بینی رسیده. از آن زمان به بعد این درختان، درختانی مقدس به شمار آمدند و هرجایی که رشد میکردند در کنارشان معابدی ساخته میشد.

 این درختان میتوانند بین پانصد تا ششصد سال عمر کنند و چرخه حیات عجیب و شگفت انگیزی دارند. بدین گونه که دانه های آنها از طریق فضله پرندگان بر روی درختان دیگر می افتد. پس از چندی دانه جوانه زده و ریشه هایش به سمت زمین رفته و شاخه های تنه درخت میزبان را خفه میکنند و این بدان معناست که این درختان مقدس، به نوعی زندگی انگلی دارند و با گرفتن حیات از موجودی زنده، به حیات خود ادامه میدهند.

 در روستای باغو علاوه بر درختان لور، به منظور گسترش امکانات تفریحی کیش و توسعه فضای سبز، پارکی موسوم به دلیران به وسعت شصت هکتار احداث شده است.

پس از دیدار از باغو، به عنوان دومین بخش از بوم گردیمان راهی موزه مردم شناسی کیش در منطقه سفین میشویم. منطقه ای که سابقا" روستایی بوده که امروز با توسعه شهر محله ای در حاشیه شهر محسوب میشود.

این موزه که خانه ای تاریخی و قدیمی متعلق به یک تاجر سرشناس و خوشنام به نام حاج عبدلله بن شاهین میباشد، امروز به همت نوادگان وی به موزه ای تمام عیار بدل گشته. ازآنجاییکه این موزه موزه ای خصوصی محسوب میشود، برای ورود به آن باید بلیتی معادل ده هزار تومان خریداری کرد که از هر موزه مردم شناسی در ایران گرانتر است.

این خانه از جد بزرگ عبدلله بن شاهین و پس از سه نسل دست به دست شدن به وی به ارث رسیده. او که یک تاجر مروارید بود و به حرفه گلافی (لنج سازی) اشتغال داشت با اهل و عیال و فرزندان خود در این عمارت زندگی میکرد. این خانه که در نوع خود عمارتی اشرافی به حساب می آید، در زمینی به وسعت هزار و دویست مترمربع بنا گردیده و به سبک خانه های اعیانی کویری دارای دو حیاط بیرونی و اندرونی است.

حیاط بیرونی خانه به حوی المجلس (حیاط مجلسی) مشهور است و دورتادورش را اتاقهایی فرا گرفته اند. این بخش از خانه، مخصوص مهمانان مرد و تاجران غیر بومی و خارجی بوده که به جزیره سفر میکردند و به نوعی دفتر کار و تجارتخانه وی نیز محسوب میشده.

حیاط بیرونی از یک اتاق تابستانه مجلسی، یک اتاق زمستانه، یک انبار خرما، و انبار برای صید شناورها و... تشکیل شده.

حیاط اندرونی هم محل زندگی خصوصی صاحب خانه و اهل و عیالش بوده و دارای اتاقهایی شامل اتاقهای زمستانه، تابستانه، آشپزخانه، مکتبخانه، اصطبل و.. است. اتاقهای این بخش هریک در داخل خود، دارای یک حمام خصوصی به نام قطیعه بوده اند که از جالبترین ویژگیهای این خانه است.

ازآنجاییکه عبدلله بن شاهین فردی خوشنام و خیر بوده، در خانه اش مکتبخانه ای جهت فراگیری علوم و فنون و مهارتهای زندگی احداث کرده بود. در این مکتبخانه که حکم مدرسه را داشته، کودکان شش تا نه ساله تحت نظر مربیان و بانوان خانه، به یادگیری قرآن و مهارتهای زندگی و هنری میپرداختند. ازآنجاییکه مربیان کودکان بانوان بوده اند، مکتبخانه در حیاط اندرونی واقع شده.

اتاقهایی تابستانه خانه مضیف نامیده میشود. این اتاقها پشت به آفتاب و بر روی سکویی به ارتفاع یک و نیم متر بنا شده اند و دورتادورشان را پنجره و بادگیر فراگرفته.

مطبخ مجهز به آسیاب و تنور و ... در همین بخش جنوبی خانه واقع است و وسایلی که قدمت آنها به حدود یک قرن پیش میرسد همچنان در گوشه و کنار آن به چشم میخورد.

از جمله خوراکیهای جامانده از آن دوران برنجی است که بالغ بر چهل سال قدمت دارد. انگار مرحوم حاج عبدلله میدانسته که روزی خانه اش موزه ای برای آیندگان خواهد شد و فکر اینجایش را نیز کرده بوده.

حیاط اندرونی دارای اتاقی زیبا و مجلل مییاشد که شاه نشین خانه بوده. اتاقی در بخش زمستانی حیاط واقع است که به نوعی حجله گاه عروس و داماد را تداعی میکند.

وسایل تزیینی زیادی همچون صندوق و تفنگ و... در این اتاق به معرض نمایش درآمد اند. ازجمله وسایل قیمتی این اتاق، تخت خوابی چوبی است که هشتاد و پنج سال پیش در سفری به هندوستان خریداری شده.

یکی از بخشهای مهم خانه چندول یا انبار خرما است. چندولها اتاقهایی کوچک هستند که در کف آنها شیارهایی تعبیه شده که به گودالهایی ختم میشوند.

در این اتاقها خرماها را در سبدهای حصیری به دیوارها می آویختند. شیره صدها کیلو خرمای انباشته شده روی هم بر اثر فشار، گرفته شده و به شیارها ریخته و به گودالها هدایت میشدند و بدین ترتیب، بدون دخالت انسان و بصورت اتوماتیک وار شیره خرما تهیه میشده. سابقه این روش به ششصد سال پیش برمیگردد و مشابه آن در هیچ نقطه ای از ایران دیده نشده و منحصرا" در دست بومیان کیش بوده. در شهر حریره نیز چندولهایی که با همین شیوه شیره خرما تولید میکردند، وجود داشته.

باید اعتراف کنم که این خانه آنقدر جذاب و دلنشین است، آنقدر فضای دنج و راحت و دلچسب برای نشستن دارد و قهوه ای که نوادگان حاج شاهین برایمان می آورند آنقدر نمک گیرمان میکند که دلمان میخواهد ساعتها اینجا بنشینیم و آنها برایمان از قصه ها و خاطرات پدربزرگشان بگویند و باز هم از رشادتها و دلاورمردیها و خیراندیشی هایش داد سخن سر دهند.

به گمانم عبدلله شاهین میدانسته که روزی مردم از سراسر ایران مهمان خانه اش خواهند شد برای همین هم فکر همه چیز را کرده. حتی فکر تفریح کودکان ما را.

حضور در این خانه آنقدر دلنشین است که حقیقتا" نمیفهمیم کی شب شد و هوا تاریک و ما همچنان در آلاچیق وسط حیاط اندرونی جاخوش کرده ایم.

هنرنمایی با نی

پس بهتر است تا ما را بیرون نینداخته اند برخیزیم و برویم تا نخستین شب اقامتمان را در جزیره با یاد انسانهای بزرگ و گمنامی که در این گوشه از خاک وطن زیسته اند و قصه زندگی شان به افسانه میماند، به صبح برسانیم.

همراه ما باشید ادامه دارد

سفرنامه کیش قسمت اول (کاریز-حریره)

هر زمان که خاطرات سفر دوستان طبیعت گرد را که با دوچرخه نوار ساحلی خلیج فارس را پیموده بودند میخواندم، دلم پرمیکشید برای چنین سفری. باتمام وجود دلم میخواست جای آنها بودم اما خوب میدانستم که با شرایطی که دارم این نوع سفر برایم امری محال است. با اینحال رویای این سفر هرگز دست از سرم برنمیداشت تا اینکه بالاخره با فرارسیدن تعطیلات نوروز 94 تصمیم گرفتیم به شیوه خودمان این برنامه را اجرا کنیم یعنی بخش عظیمی از نوار ساحلی جنوب، از بندرعباس تا بوشهر را به اتفاق خانواده و با ماشین باوفایمان (رخش) بپیماییم. از آنجاییکه قبلا" سفری مفصل به بندرعباس، جزیره قشم و هرمز داشتیم، این بار پس از گذر از بندرعباس و بندرلنگه و خمیر، راهی بندر آفتاب شدیم تا سفری متفاوت به جزیره مرجانی کیش را رقم بزنیم؛ جزیره ای که بیشتر مردم گمان میکنند که تنها باهواپیما میتوان بدانجا رسید. حالا اگر مایلید با ما همراه شوید تا از مشهورترین جزیره مرجانی جهان دیدن کنیم.

سفر ما به جزیره کیش در نخستین روز بهاری آغاز میشود. ما که از خانه با لباس زمستانی راهی شده و جاده های برفی شمال را پشت سر گذاشته بودیم، به محض ورود به هرمزگان، شال و کلاه را کنار گذاشته، پوشش تابستانی را جایزین میکنیم و این یعنی نعمت داشتن چهارفصل و تنوع اقلیمی بالا در سرزمین پهناور و زیبایمان... چیزی که الحق و الانصاف جای شکرگزاری دارد.

 ازآنجاییکه بندر آفتاب کمترین فاصله دریایی را با کیش دارد ( هجده کیلومتر و حدود یک ونیم ساعت) بهترین راه دریایی برای رسیدن به جزیره، همین بندر است. پس از ارائه مدارک لازم در بندرگاه (اصل و کپی کارت خودرو، گواهی نامه، برگه معاینه فنی، هزینه انتقال خودرو و سرنشینان) به همراه رخش وارد لندیگرافت شده و دقایقی بعد، درحالیکه نسیم ملایم و دلنشین نخستین روز بهاری را به ریه هایمان میفرستیم، در آبهای نیلگون خلیج همیشه فارس به حرکت درمی آییم.

کشتی ما آبهای آرام را میشکافد تا به شهری پشت دریا برسد، شهری طلایی با ثروتی هنگفت، با برجها و آسمان خراشهای مدرن، شهری که با فقر فقط 18 کیلومتر فاصله دارد.

نخستین چیزی که از همان لحظه ورود به جزیره کیش چشم ما را میگیرد، تمیزی و شیکی آن است طوری که میتوان ادعا کرد با هیچیک از شهرهای ایران (حتی اصفهان) قابل قیاس نیست. خیابانهایی وسیع و خلوت با ماشینهای لوکس، میدانهای زیبا با مجسمه های فانتزی، برجها و پاساژها و رستورانهای مجلل، درختان زینتی و بومی با نورپردازی های رویایی و گلهای کاغذی ارغوانی همه جزیره را به تسخیر خود درآورده اند...

جاده سبز سلامت مخصوص دوچرخه سواری و پیاده روی دور کل جزیره

 باور کردنش سخت است که اینجا تکه ای از خاک ایران باشد. پسر بزرگم ارشیا میگوید اینجا شبیه مالزی است. بیراه هم نگفته چراکه جزیره لنکاوی مالزی خواهرخوانده کیش محسوب میشود و انصافا" این جزیره مرجانی با هزاران جاذبه طبیعی و مصنوعی میتوانست پتانسیل گردشگری بالایی برای لنکاوی شدن داشته باشد. ولی افسوس و صد افسوس که در ایران همیشه خط قرمزهایی هست که چنین امری را محال ممکن میکند.

 راستش با روحیاتی که از خودم سراغ داشتم هرگز فکر نمیکردم که از جزیره کیش خوشم بیاید ولی باید اعتراف کنم که از همان لحظات ورود به جزیره، بنا به دلایل زیادی شیفته اش شدم.

پس از استراحت مختصری در هتل و صرف ناهار در یک رستوران هندی، راهی کشف شهر میشویم. گشتمان را از کهن ترین نقطه دیدنی کیش جایی که طبیعت و تاریخ با هم گره خورده اند آغاز میکنیم. شاید کمتر کسی باشد که نام کاریز (قنات) کیش به گوشش نخورده باشد؛ شهری زیرزمینی که گواه اصالت جزیره است و میتوان تاریخ را در دالانهای پیچ درپیچ آن ورق زد.

برای ورود به کاریز که موزه ای خصوصی در عمق شانزده متری زمین محسوب میشود، باید بلیتی معادل پانزده هزار تومان خرید. پس از عبور از سردر ورودی با چشم انداز زیبایی مواجه میشویم که برای رسیدن به آن باید پلکانی را رو به پایین بپیماییم. ارتفاع سقف قنات هشت متر میباشد.

پیشینه این قنات به دوران هخامنشیان بازمیگردد و دو هزاروپانصد سال قدمت دارد. کاریز افتخار بزرگیست از هنر و نبوغ ایرانیان باستان که صاحبان بلامنازع قنات در دنیا میباشند و پیشینه قنات در نزد آنان به شش هزار سال میرسد.

 اهمیت کاریز کیش تنها به دلیل تأمین آب شرب ساکنان جزیره نیست بلکه این سازه به لحاظ ساختار و معماری نیز منحصربفرد است. یکی از شگفتیهای معماری کاریز این است که برخلاف دیگر قناتها که از ارتفاعات سرچشمه میگیرند، اختلاف ارتفاع بین بلندترین و پست ترین نقطه کاریز تنها چهل و پنج متر میباشد.

  شگفتی دیگر کاریز این است که کاریز در خاکی مرجانی و منحصربفرد حفر شده که قدمت آن بین 270 تا 570 میلیون سال بوده و سقف آن مملو از سنگواره و صدف و مرجانهای طبیعی است. این دو ویژگی بر ارزشهای کاریز افزوده و آن را از شهرت جهانی برخوردار نموده است.

آب شیرین کاریز حاصل بارندگیهای فصول پرباران سال بوده. وجود مرجانها نیز به عنوان یک فیلتر طبیعی باعث تصفیه و پاکسازی آب میشده. آب قنات علاوه بر مصارف خوراکی جهت کشاورزی نیز استفاده میشده و جالب اینکه با کشتی به کشورهای کم آب مجاور نیز صادر میشده.

 نگاره های حجاری شده بر دیواره کاریز

 این قنات در طول دو رشته از منطقه صفین تا محل فعلی و سپس با تبدیل به یک رشته به شهر قدیمی حریره امتداد داشته. در طول این مسیر پانزده کیلومتری چاهها و مظاهر زیادی برای برداشت آب وجود داشته.

نکته قابل توجه اینکه خاکهای اضافی برداشت شده در حین حفر کاریز، کاربرد بسیار داشته و از آنها در ساخت ظروف سفالی، سیمان و مصالح ساختمانی و ... استفاده میشده. همچنین به دلیل خواص شفابخشی خاک حاصله (مارن) از آن در طب سنتی و تحت عنوان گل درمانی نیز استفاده میشده.

امروز اما مجموعه قنات با تغییر کاربری، به یک تفریحگاه زیرزمینی شگفت انگیز تبدیل شده و کارشناسان زیادی ضمن حفظ بافت تاریخی آن، آن را به فضایی زیبا و مفرح برای شناسایی این افتخار ملی بدل کرده اند.

کاریز که روزگاری عطش ساکنین جزیره را رفع میکرد، امروز خود به تاریخ پیوسته و دالانهای آن تبدیل به رستوران سنتی و موزه و گالری و سالن آمفی تئاتر و فروشگاه و... شده اند تا روایتگر بخشی از تاریخ این مرز و بوم باشند.

اغراق نیست اگر بگویم کاریز همچون آکواریومی طبیعی از فسیلهای چندصد میلیون ساله میباشد. سقف مرجانی کاریز که زمانی بستر دریا بوده، مملو از صدفها و آبزیانی است که هم اکنون به صورت فسیل در معرض نمایش درآمده اند. یکی از این فسیلها لاک پشتی آبی است که پانصد و هفتاد میلیون سال پیش در این مکان خود را برای انسان های امروز جاودانه کرده است.

فسیل 570 میلیون ساله لاک پشت

پس از بازدید از کاریز روانه یک نقطه تاریخی دیگر میشویم تا ادامه کتاب تاریخ سرزمینمان را در این بخش از جزیره ورق بزنیم.

پس از حمله اعراب به سرزمینمان، این جزیره باستانی نیز تحت سیطره تازیان درآمد و خلفای عرب سلسله وار بر بومیان ساکن جزیره حکمروایی میکردند و قرنها از آنان باج و خراج میستاندند.

اما با روی کار آمدن ایلخانان مغول و سپس سلجوقیان و پایان سلطه تازیان، کیش رونقی دوباره یافت. سلجوقیان با ساخت آثار بسیاری در جزیره، آن را به بندرگاهی بین المللی و پایگاه تجاری مهمی در خلیج فارس بدل کردند. این رونق و شکوفایی که از قرن چهارم آغاز شده بود تا قرن نهم ادامه داشت. پس از آن در سال 912 تا 1031 جزیره کیش همچون هرمز در دست پرتغالیها بود که توسط سردار شجاع ملی، امامقلی خان سپه سالار بازپس گرفته شد.

 مجموعه شهر حریره که در کنار خط ساحلی شمالی واقع شده، در اصل منطقه مسکونی مردم کیش بوده و شامل بخشهایی چون عمارت اعیانی، حمام، مسجد و قنات قدیمی میباشد.

خانه های اعیانی این بخش یادآور معماری کویری یزد و کاشان میباشد. کاشیهای ستاره ای به دست آمده از این خانه ها متعلق به دوران ایلخانی میباشد. حمام مجموعه نیز از قدیمیترین حمامهای ایران بوده و دارای گرمخانه، سربینه، خزینه و... است. درساخت هریک از بخشها از قلوه سنگ و مرجان و ساروج استفاده شده.

 بر اساس کاوشهای به دست آمده این مجموعه که صدوبیست هکتار وسعت دارد، یک مجموعه متمرکز با معماری سنتی و درعین حال برون گرا بوده و از معماری پوشیده و درون گرای شهرهای کهن ایران در آن خبری نیست.

و اما درباره وجه تسمیه حریره باید بگویم که نام این شهر از نام بانویی به نام حریره که روزگاری ملکه این سرزمین بوده گرفته شده.

بخشی از این شهر باستانی که در ساحل دریاست، دارای کانالهای افقی و زیرزمینی و چاههای متعدد در گوشه و کنار میباشد که از قرار، کاربردی در ماهیگیری داشته.

 این بخش از جزیره، سه خلیج و دماغه دارد که نقش بندرگاه طبیعی را دارند و ساحل صخره ای آن از سطح دریا ده متر بلندتر است. در این بخش، ساحل دریا آرامتر از سایر کرانه هاست.

در ورودی شهر حریره یک درخت بومی منطقه (انجیر معابد) چشممان را میگیرد. این درخت سالیان سال است که سایه اش را سخاوتمندانه بر سر گردشگران گسترده. این درخت که درختی مقدس در نزد بومیان تلقی میشود، یکی از نمادهای مهم کیش به شمار می آید. ساکنین بومی جزیره به این درخت اعتقاد زیادی دارند و هنگام نذر و نیاز بر شاخه هایش دخیل میبندند.

پس از بازدید از حریره به دیدن آب انبار دوقلوی کیش میرویم که در همین حوالی است. البته این آب انبار چندان تاریخی نیست و در سال 1371 در محل یک آب انبار تاریخی ساخته شده است. سبک معماری این آب انبار برگرفته از آب انبارهای یزد است. این آب انبار دو گنبد و پنج بادگیر دارد.

هدف از ساخت آن جمع آوری آبهای سطحی و ذخیره آب بوده که امروز تغییر کاربری داده و به یک نقطه گردشگری بدل شده تا یادآور زندگی سنتی و بومی مردم منطقه باشد و داستان ذخیره آب این گوهر ناب حیات را در کویر برای گردشگران بازگو کند.

همراه ما باشید ادامه دارد.