سفرنامه بیشاپور قسمت سوم (شهر شاپور)
پس از بازدید از نقوش برجسته تنگ چوگان بلیت ورود به شهر باستانی بیشاپور را میخریم و از یکی دیگر از دروازه های تمدن باستان عبور میکنیم تا بخشی دیگر از تاریخ شکوهمند سرزمینمان را لابلای سنگهای قطورش ورق بزنیم.

کسانی که به ایتالیا سفر کرده و از بقایای روم باستان در دل شهر رم دیدن کرده اند به محض پا نهادن در بیشاپور شاید ناخودآگاه به یاد امپراطوری روم بیفتند. باید بگویم که این دوستان زیاد هم بیراه نرفته اند چراکه این شهر باستانی به دست اسیران رومی ساخته شده است.

همانطور که در سفرنامه قبلی گفتم پس از اینکه شاپور متجاوزان روم را در خاک خود شکست داد و سرداران بزرگ ارتش آن را به اسارت درآورد، تصمیم گرفت تا غرامت سنگینی از آنها بگیرد بلکه درس عبرتی باشد برای سایرین.

او علاوه بر غرامت مالی تصمیم گرفت تا از تخصص رومیها نیز در معماری بهره ببرد و با استفاده از اسرا شهری باشکوه بسازد. پس اینگونه سنگ بنای بیشاپور در سال 261 میلادی بنا نهاده شد و صدالبته که شاپور شاه شاهان نام خویش را بر شهر نوبنیاد خود نهاد و شهر و رودخانه ای که از دل آن میگذشت بیشاپور نام گرفت او که در سال 242 بر تخت سلطنت تکیه کرده بود تا سال 271 پادشاه ایران بود؛ ایرانی که میرفت تا شکوه دوران هخامنشی را دوباره به دست آورد.

این شهر نیز همچون سایر شهرهای باستانی بیشاپور نیز دارای دو بخش شاه نشین و عامه نشین بوده. بخش شاه نشین که قلب شهر بوده شامل چند کاخ و تالار و معبد باشکوه بوده و بخش عامه نشین هم خانه های اهالی شهر و معبد و حمام و بازار و کاروانسرا و اصطبل و... را دربر میگرفته.

دورتادور شهر را دیواری ستبر فراگرفته بوده که از چند جهت به کوههای اطراف منتهی میشده و این کوهها نیز بخشی از حصار دفاعی هایی شهر محسوب میشدند. این شهر چنان رونق و بروبیایی داشته که حتی پس از حمله اعراب نیز خاموش نگشته و تا قرنها بعد به حیات خود ادامه داده تا اینکه در سال 500 قمری با زلزله ای مهیب از بین میرود.

یکی از مهمترین بخش های شهر کاخ شاپور است که به تالار تشریفات نیز مشهور است. این کاخ که محل اقامت شاپور و پذیرایی از مهمانان وی بوده دارای چهار ایوان است که روبروی هم واقع شده بودند.

بنا از سنگ مرمر و گچ ساخته شده و سنگها چنان دقیق و یکدست برش خورده اند که انگار با خط کش اندازه گیری شده اند. از تزیینات کاخ که شامل طاق و طاقچه های فراوان بوده تنها یک تاقچه باقی مانده است.

اما کدام پادشاه را سراغ دارید که برای اسیر خودش هم کاخ بسازد؟ باید بگویم شاه شاهان شاپور!!! این امر نشان میداده که نیاکان ما حتی با متجاوزان به خاک خود نیز مدارا کرده و از هنر و دانش آنها بهره میجسته اند. شاپور برای والرین نیز کاخی درنظر میگیرد و در مدتی که والرین نزد او بوده با او آنچنان که درخور یک امپراطور است رفتار میکند. کاخ والرین سمبل و نماد بزرگ منشی و بی کینه بودن نیاکان ما در ایران باستان است و اینکه با همه دنیا سر مصالحه و دوستی و برقراری رابطه دو سر سود میخواهیم ...
و اینکه ما آنقدر در نزد مردمانمان بزرگ و قوی و محبوب هستیم که به موجودی به نام دشمن نیاز نداریم.

کاخ والرین سه هزار متر وسعت داشته و سنگهای به کار رفته در آن مزین به حجاری های بسیار زیبا، تلفیقی از معماری ایران و روم بوده. شوربختانه قسمت بزرگی از این کاخ در زیر خاک مدفون گشته و طی چند مرحله کاوش هنوز چهره از نقاب خاک بیرون نکشیده. کاخ والرین و کاخ شاپور تنها صدوپنجاه متر از هم فاصله داشتند و این امر به معنای دوستی و نزدیکی این دو امپراطور بوده.

اما یکی دیگر از بناهای بیشاپور ایوان موزاییک است که به دلیل موزاییکهایش شهره عالم بوده. قطعه سنگهای چهارگوش بسیار کوچک کاخ در کنار هم شکلی زیبا ساخته، دیوارها و کف ایوان موزاییک را شکل میدادند.

این مکان فضایی خلاقانه بوده که گویی تاروپودش را با هنر بافته بودند. امروز از آن موزاییک ها چیزی باقی نمانده و برخی از آنها در موزه لوور پاریس و تعدادی نیز در موزه ایران باستان به معرض نمایش درآمده اند.

اما همانگونه که گفتم این شهر تا چند قرن پس از حمله اعراب نیز محل زندگی مردم بود برای همین هم در دوره های بعد بناهایی چند به این شهر افزون گشتند ازجمله این بناها میتوان به مدرسه یا مکتب خانه اسلامی اشاره کرد که تنها بنای اسلامی شهر تلقی میشود. 
اما معبد اناهایتا شاید محبوب ترین و خاص ترین بخش بیشاپور باشد.

اصولا" معابدی که برای الهه های باستان از جمله آناهیتا که الهه آب، زمین و باروری بوده ساخته میشده برای ما جذاب و دیدنی است.

پس فی الفور بیست و سه پله را پایین میرویم تا به تالاری میرسیم که شش متر پایینتر از زمین قرار دارد.

اما در بخشی از شهر دو ستون بلند نمایان است که اولش به اشتباه تصور میکنیم شاید ستونهایی از کاخ باشند ولی نزدیکتر که میرویم متوجه میشویم که اینها ستونهایی هستند که بر روی سه تخته سنگ قرار گرفته شده و اسناد تاریخی مهمی را در دل خود حفظ کرده و درواقع کلید حل معمای بیشاپورند.

بر روی این دو ستون عباراتی به خط ساسانی نوشته شده که گویای تاریخ و چگونگی ساخت شهرند.

همچنین اسامی معماران و هدایایی که بابت ساخت به آنان پرداخته شده بر روی ستونها حک شده.

طبق این سندها معمار شهر آپاسای دبیر نام داشته که اصالتا" سوریانی بوده.

شاید آپاسای هرگز فکرش را نمیکرده که شهری که او ساخته هزاران سال دوام بیاورد و نامش در تاریخ ماندگار شود.

اما کوهها و تپه هایی چند نیز شهر بیشاپور را فرا گرفته اند که در دل آنها نیز آثاری از تمدن باستان جاخوش کرده. اگر به این تپه ها خوب بنگریم سوراخهایی غارمانند در دلشان میبینیم. اینها استودانها و دخمه ها ی زرتشتیان است.

ایرانیان باستان که خاک و آب و باد و آتش را مقدس میشمردند مردگان را در خاک دفن نمیکردند بلکه آنها را در دخمه ها قرار میدادند تا خوراک لاشخورها شوند و جسم مرده در بدنی زنده به حیات ادامه دهد و سپس استخوانها را در استودان دفن میکردند.

اما این روش در دوران پهلوی پدر منسوخ گشت و پادشاه ایران که با ساخت آتشکده برای زرتشتیان و اعطاء حقوق پایمال شده آنان مورد اعتماد و احترام وافر زرتشتیان واقع شده بود آنان را متقاعد نمود که برای حفظ بهداشت و جلوگیری از شیوع بیماریها مردگان خود را دفن کنند.

حالا برویم سراغ موزه یا همان گنج خانه ای که در سالهای اخیر در این شهر ساخته شده.

ساختمان موزه جدید تاسیس است ولیکن تمامی اشیای داخل آن متعلق به شهر بیشاپور است که طی چندین مرحله کاوش از دل خاک بیرون آمده.

لازم است بگویم که بیشاپور طی سه مرحله کاوش شده. نخست در سال 1314 تا 1319 توسط باستان شناس مشهور رومن گریشمن و تیمش.

دومین بار در سال 1346 تا 57 به سرپرستی دکترسرفراز و آخرین بار در سال1382

در هر مرحله از کاوش اشیای نفیسی از دل خاک بیرون کشیده شد که امروز زینت بخش موزه های مختلف ایران و جهان است.

اما حسن ختام سفرنامه بیشاپور سفره هفت سین گنج خانه بیشاپور است. گرچه سفره ساده و بی آلایشی است ولیکن هفت سین نماد ماندگاری از شکوه ایران باستان است چیزی که امروز مایه فخر و مباهات بیشتر ما ایرانیان است و روز به روز بر قداست آن افزوده میشود.

پایان










































