کوه خواجه
+ نوشته شده در شنبه شانزدهم فروردین 1393 ساعت 0:58 شماره پست: 197
بالاخره ریگزارهای بی انتها و بیابانهای لم یزرع به پایان رسید و ما پس از ساعتها پیمودن جاده های پر فراز و نشیب و پررعب و هراس در بلوچستان و سیستان به منطقه نسبتا" سرسبز زابل نزدیک شده ایم حالا با خیال راحت میتوان شیشه ماشین را پایین کشید و در امتداد جاده، مزارع و باغات میوه را نظاره کرد که در این فصل سال عجب سبز و باطراوتند. حالا میتوان به تماشای خانه های روستایی پرداخت که از لای دیوارهایشان شاخه های درختان سربرآورده اند. این سبزینگی، این روستاها و زندگی که در آنسوی دیوارهای کاهگلی جریان دارد قوت قلبی مضاعف به ما میبخشد. اینجا دیگر از آن بادهای گرم سمجی که شن و غبار به هوا میپراکنند و آن موتورسوارانی که همه صورت خود به جز چشمها را پوشانده اند هم خبری نیست. حالا ما در 30 کیلومتری زابل یک جاده فرعی را درپیش گرفته ایم؛ جاده ای که ما را به یکی از جذابترین نقاط سیستان میرساند؛ جایی که طبیعت و تاریخ دست به دست هم داده اند و پدیده ای کم نظیر را پدید آورده اند که هر گردشگری را به سوی خود فرا میخواند

با دیدن ترافیک جاده و قطار ماشینهای پارک شده در محوطه میتوان حدس زد که این کوه بروبیای زیادی دارد و بسیار فراتر از یک مکان تاریخی است. اصلا" مکان تاریخی و اینهمه بازدیدکننده؟!!!! محال ممکن است. آخر مگر میشود اینهمه آدم برای دیدن خرابه هایی جامانده از تاریخ آنهم بر بلندای یک کوه عجیب و مرموز به این نقطه دورافتاده بیایند. پس این جماعت پیروجوان اینجا چه میکنند؟ یعنی مردم سیستان اینقدر به تاریخ خود علاقه مندند که چنین پرشور از این مکان تاریخی استقبال کرده اند؟!

حالا ما اینجا پای این کوه شگفت انگیز که چنین مهرمندانه برایمان آغوش گشوده میخواهیم فصلهایی تازه از کتاب تاریخ سرزمینمان را ورق بزنیم
آنچه در اولین نگاه این کوه را از سایرین متمایز میکند رنگ تیره آن است که به دلیل سنگهای بازالتی تشکیل دهنده آن میباشد. ارتفاع کوه چندان زیاد نیست و تنها 609 متر از سطح دریاست. پس بالا رفتن از آن برای ما که برای خودمان نیمچه کوهنوردی هستیم چندان دشوار نیست ولی از آنجاییکه بچه ها حسابی خسته اند و کفش مناسب کوه به پا نکرده اند و مثل همیشه با دمپایی هایشان به میدان آمده اند، چاره ای نیست جز اینکه آنها را به کسی بسپاریم. خوشبختانه در پای کوه یک سوئیت قرار دارد که مسئول گردشگری اینجا (یک خانم باستان شناس) در آنجا اقامت دارد. وقتی مشکلمان را به ایشان میگوییم، با مهربانی بچه ها را میپذیرد و ما با خیال راحت به سوی آثار تاریخی میشتابیم ولی هرچه بالاتر میرویم و به آثار باستانی کوه نزدیکتر میشویم جمعیت کمتر و کمتر میشوند و وقتی به دالانهای تاریخ پا میگذاریم با کمال تعجب هیچکس را در آنجا نمیابیم

حالا در محوطه باستانی کوه هستیم و وقتش رسیده که لایه لایه تاریخ را در آن کنار بزنیم و تاریخ سیستان را از دوره پارتها تا قرون اسلامی مرور کنیم. این محوطه باستانی در سال 1916 توسط باستان شناسان ایتالیایی کشف شد و بعد از آن در دوران پهلوی دوم توسط گوئلینی باستان شناس معروف ایتالیایی و تیمش مورد تحقیق واقع شد.

شاید برایتان جالب باشد اگر بگویم باستان شناسان آثار شش دوره تاریخ را در کوه اوشیدا شناسایی کرده اند؛ از دوران پارتها بگیر تا هخامنشی و اشکانی و ساسانی و همچنین دوره های مختلف اسلامی. وسعت و عظمت این بناهای تاریخی آنقدر زیاد است که برخی کارشناسان به اینجا لقب تخت جمشید خشتی را داده اند که البته اگر نظر ما را بخواهیید باید بگویم کمی اغراق کرده اند!

آثار به جا مانده از این دوران چندهزارساله شامل مجموعه بقایای کاخها، چند قلعه (کک کهزاد، قلعه چهل دختر، قلعه سرسنگ) چند آرامگاه (آرامگاه خواجه غلطان،خواجه مهدی) و بناهایی چون پیرگندم، خانه شیطان، و تعدادی بنای مقبره مانند است. از بین این مجموعه، کاخها، قلعه کهک کهزاد و قلعه چهل دختر مربوط به دوران قبل از اسلام است و بقیه متعلق به قرون پس از اسلامند. این بناها کاربردی دفاعی، زیستی و مذهبی داشته اند

بسیاری از بناهای موجود در کوه خواجه نقش مذهبی داشته اند که بر اساس باورها و اعتقادات ادیان مختلف و در دوره های مختلف تاریخ شکل گرفته اند. چند بنای زیگورات مانند و معابدی مربوط به آیین میتراییسم، آتشکده و حتی معبدی که برگرفته از معابد بودایی خاور دور است همه و همه نشان از تقدس این مکان در نزد ادیان مختلف و در دوره های مختلف تاریخ دارند

محققان به این نتیجه رسیده اند که از روزگاران دور زمانی که اوشیدا جزیره ای رویایی در دل دریاچه هامون بوده در باور مردم، هم هامون و هم اوشیدا بسیار مقدس بوده اند و پیشینیان بر این باور بودند که روزی (در هزاره دوازدهم) منجی (سوشیانت) از این دریا و از این کوه ظهور خواهد کرد. شاید به همین دلیل بوده که این کوه از همان روزگاران تا به امروز از تقدس بسیار بالایی برخوردار بوده و جالبتر اینکه این کوه در بین مذاهب گوناگون مسلمان، مسیحی، زرتشتی و حتی بودیسم و... مقدس است تا جاییکه گفته میشود در لحظه تولد حضرت مسیح(ع) سه مغ به این کوه آمده بودند و نوری عالمگیر را که همراه با تولد حضرت مسیح تابیده شده از اینجا دیده و همان دم به دین مسیح(ع) گرویده اند.

حالا در پس این دیوارهای بلند به محوطه باستانی قلعه رسیدیم قلعه ای زیبا که دورتادور حیاطش را اتاقها و رواقهایی پوشانده. اینجا شاید زیباترین و مهمترین بخش این مجموعه باشد که به قلعه کافرون نیز معروف است و شامل حیاط مرکزی، آتشکده، شاه نشین، ارگ و ... است. یک قلعه و قصر که آن را شاه نشین میدانند و گرداگردش را ایوانهای مسقف فراگرفته اند.

از قرار معلوم بر روی دیوار این اتاقها آثار به جا مانده از تزیینات داخلی بوده که البته همانطور که انتظار میرود امروز هیچ چیزی از آنها باقی نمانده و ما که به تک تک این اتاقها سرک کشیده ایم هیچ اثری از آثار آنهمه نقاشی دیواری و حجم و کنده کاری نمیبینیم. با دیدن این بخش از بنا تخت سلیمان در نظرم مجسم میشود

و اما اگر کوه را بالا و بالاتر برویم و سپس خود را به آنسوی کوه برسانیم، بناهای دیگری نیز به چشم میخورند که برخی از آنها کمی عجیبند و علت ساخت آنها شاید باورهای اعتقادی و مذهبی مردم بوده بناهایی سنگ چین همچون خانه شیطان و...

اما آنسوی کوه تعدادی از قبور اسلامی با سقفهای گنبدی نیز به چشم میخورد؛ مقبره خواجه غلطان یکی از این قبور است وقتی نفس نفس زنان به پای مقبره خواجه میرسیم تازه میفهمیم که یک راه میانبر ماشین رو از پای کوه برای رسیدن به مقبره خواجه وجود دارد و بیخود نیست که جماعتی از زن و مرد و پیر و جوان و خرد و کلان با آنهمه بند و بساط اینجا اتراق کرده اند.

جمعیت گرداگرد بنا جمع شده اند و به عبادت و زیارت و پخش نذورات مشغولند برخی همین حوالی سفره ای پهن کرده و با اهل و عیال مشغول صرف ناهارند، بقایای حیواناتی که به عنوان قربانی در اینجا ذبح شده در گوشه و کنارها به چشم میخورد برای همین هم حتی در این ارتفاع، مگس از سروکول همه بالا میرود. پیداست که اهالی منطقه به خواجه غلطان اعتقاد زیادی دارند و نه تنها در اعیاد مذهبی و ایام تعطیل بلکه همه روزه برای زیارت و نذر و قربانی به اینجا می آیند.

نسب خواجه را به خاندان حضرت علی (ع) نسبت داده اند که گویا به دست کفار به شهادت رسیده. اهالی منطقه آنقدر احترام و قداست برای خواجه غلطان قائلند که نام این کوه را به نام وی کوه خواجه نهاده اند. گفته میشود در بین بالغ بر دوهزارکوه موجود در ایران تنها همین کوه است که از قداستی بسیار برخوردار است. این کوه علاوه بر کوه خواجه و اوشیدا (ابدی) اسامی دیگری نیز همچون «کوه رستم»، «کوه باطنی» و کوه وحی دارد.

حالا باید راه رفته را دوباره بپیماییم و کوه را رو به بالا و سپس پایین برگردیم و بچه ها را از خانم باستان شناس تحویل بگیریم. گشتمان در کوه خواجه حدود یک و نیم ساعت طول کشیده و باید هرچه زودتر راه بیفتیم و تا شب نشده خود را به مقصد بعدی برسانیم بعد از تحویل گرفتن بچه ها، راه را ادامه میدهیم وقتی به زابل میرسیم دیگر عصر شده و ما فرصتی برای گشت و گذار در شهر نداریم پس برای اینکه دست خالی از این شهر بازنگردیم عکسی از مجسمه یعقوب لیث صفاری که در میدان ورودی شهر نهاده شده به یادگار میگیریم

در لحظه وداع با سیستان وقتی به میل نادر میرسیم توقفی کوتاه میکنیم تا هم از این بنای به جا مانده از دوره افشاریه دیدن کنیم و هم دریاچه هامون صابری را اگر بخت یاری دهد، ببینیم اما چشمتان روز بد نبیند تا چشم کار میکند شوره زار است. انگار دریاچه هامون صابری تنها یک خواب و خیال بوده...

دیدن هامون خشک شده و شوره زار به جا مانده از آن و میل نادر که با دلی ترک ترک خورده چنین غریبانه نظاره گر مرگ تدریجی رفیق دیرین خود بوده، بدون شک بدترین خاطره ما از سفر به سیستان شد.
پایان




































