سفرنامه کلن قسمت آخر(شهر عشق و عطر و شکلات)

کلن علاوه بر اینکه شهر مذهبی و تاریخی آلمان میباشد، شهر فرهنگی و هنری این کشور نیز به حساب می آید چراکه این شهر با داشتن بیش از سی موزه و گالری، گنجینه های بسیار گرانبهایی از آثار فرهنگی و هنری کلاسیک و مدرن را در دل خود جای و در معرض نمایش توریستهای علاقه مند قرار داده.  

حال برای اینکه با پیشینه فرهنگی و هنری کلن بیشتر آشنا شویم، به یکی از موزه های شهر که در میدان دام قرار گرفته سری میزنیم. در ورودی موزه نوازنده دوره گردی روی چهارپایه ای نشسته و مشغول نواختن سازش است.

دلم میخواست فرصت کافی میداشتم تا از همه موزه های شهر دیدن کنم ولی ازآنجاییکه وقت تنگ است و کل اقامت ما در کلن محدود به یک روز است، به عنوان گل سرسبد موزه های شهر، موزه باستان شناسی که بخش مورد علاقه بنده نیز میباشد را انتخاب کرده ایم.

موزه باستان شناسی کلن که به موزه رومی- آلمانی نیز مشهور است بیانگر تاریخ دوهزار و اندی ساله این شهر است.

موزاییک های قدیمی که بخشی از سالن را فرش کرده اند

ازآنجاییکه رومیها نخستین کسانی بودند که به این شهر وارد شدند، آثار بسیار از خود به یادگار گذاشتند که بخشی از آنها را میتوان در این موزه دید.

     آثار هنری موجود در این موزه شامل مجسمه های سنگی و فلزی، سرستونهای کاخها، ابزار و ادوات جنگی اولیه، تابوتهای سنگی حجاری شده، انواع کتیبه و سنگ نگاره، انواع ظروف سنگی و فلزی و سفالی و آبگینه و... میباشند.

 شیشه و آبگینه

http://s8.picofile.com/file/8278553484/%DA%A9%D9%84%D9%8658.jpg

ابزار و ادوات جنگی اولیه

 تابوتهای سنگی

صورتک سنگی

 مجسمه های سنگی موجود در موزه اغلب شامل خدایان اساطیری روم باستان میباشد.برخی از این مجسمه ها از جنس برنز میباشد.

شاید برایتان جالب باشد که بدانید قدیمی ترین نمایشگاه هنری جهان، در این شهر برگزار میشود. این شهر همچنین در زمینه موسیقی جایگاه بسیار بالایی دارد بطوریکه بزرگترین مدرسه موسیقی اروپا در این شهر است.

یکی دیگر از موزه های مشهور شهر، موزه لودویک است که گنجینه ای از هنرهای مدرن میباشد و آثار نقاشی و گرافیکی بسیاری را از هنرمندان بزرگی چون پیکاسو در خود جای داده.

اما شیرین ترین و دلنشین ترین موزه کلن، موزه شکلات آن میباشد. ما که فرصت نمیکنیم از آن فیضی ببریم ولی ازقرار معلوم گردشگران در این موزه میتوانند با تاریخ شکلات سازی و فرهنگ مصرف شکلات و علاقه وافر آلمانیها به شکلات آشنا شوند. همچنین میتوانند مراحل مختلف تولید انواع شکلات را از نزدیک ببینند و مهمتر از همه اینکه شکلات را به قیمتی مناسبتر از فروشگاهها خریداری کنند.

ویترین یک شکلات فروشی

یکی دیگر از موزه های مشهور کلن، موزه عطر و ادکلن آن است. شاید برایتان جالب باشد اگر بدانید که نخستین شیشه عطر زنانه که متعلق به یک کمپانی ایتالیایی بود در شهر کلن تولید شد. این شیشه عطر که حدود دو و نیم قرن پیش تولید شده، هم اکنون در موزه عطر کلن نگهداری میشود. جالبتر اینکه واژه ادکلن از نام کلن گرفته شده و به معنی آب کلن میباشد چراکه نخستین بار عطر و ادکلن از این شهر به نقاط دیگر جهان صادر شده.

علاوه بر وجود موزه ها و گالری های مختلف، کلن همه ساله شاهد برپایی نمایشگاههای بزرگ و جشنواره های شاد و رنگارنگی است که هر کدام به نوبه خود، خیل عظیمی از گردشگران را به این شهر میکشانند. یکی از این رخدادهای فرهنگی، کارناوال مشهور کلن است. این کارناوال که در اصل ریشه ای مذهبی داشته در گذر زمان  به شکل یک جشنواره تفریحی شاد درآمده و با برنامه های مهیج ازجمله نمایش، موسیقی، رقص و پوشیدن لباسهای مبدل همراه است. نکته جالب درباره این کارناوال این است که در ساعت یازده و یازده دقیقه یازدهم نوامبر(یازدهمین ماه میلادی) با نواختن طبل و شپپور از میدان اصلی شهر آغاز میشود. شرکت کنندگان در این کارناوال جهانی، با لباسهای مبدل رنگارنگ به خیابانها ریخته و به جشن و پایکوبی میپردازند. از لحظه شروع این کارناوال تا پایان سال میلادی را فصل پنجم نام گذاری کرده اند که در این فصل، شهر کلن شاهد برپایی چندین جشنواره دیگر نیز میباشد.

از میدان کلیسای دام اندکی فاصله میگیریم و خود را به کرانه رود راین میرسانیم و قدم بر پل آهنین شهر میگذاریم. پل راه آهن یا هوهن زولرن، مشهورترین پل شهر است و با فضای نسبتا" وسیعی که دارد هم محل عبور قطار است و هم فضایی مفرح جهت پیاده روی و دوچرخه سواری. این پل صدساله حدود چهارصدمتر طول دارد و روزانه هزار و دویست قطار از روی آن عبور میکند.

 مسیر عبور دوچرخه از پله های پل

از این بالا میتوان کشتیهای کروز را دید که گردشگران شاد را با برنامه های شاد و مفرح در شهر میگردانند و گردشگران درحین رقص و پایکوبی و شنیدن ساز و آواز میتوانند چشم انداز زیبایی از شهر را ببیند.

نمای پل و کلیسای جامع در شب

چیزی که به پل هوهن زولرن هویت و شهرتی جهانی بخشیده، وجود قفلهایی است که بر نرده هایش بسته شده.

 نمونه چنین پلهایی را که به پل عشاق معروفند، میتوان در بسیاری از شهرهای اروپا دید و جالب اینکه این فرهنگ کم کم دارد به کشورهای سایر قاره ها نیز رواج پیدا میکند.بطوریکه در بسیاری از شهرهای آسیایی نیز هرکجا پلی بر رودی ساخته شده کمابیش میتوان شاهد قفلهایی بر نرده هایش بود.

بر روی برخی از قفلها میتوان اسامی ایرانی را نیز دید.

برخی متعلق به دو دوست هستند.

برخی فرزندشان را نیز در عشق جاودانه شان سهیم کرده اند.

 حتی برخی حلقه ازدواجشان را ضمیمه قفل کرده اند.

در انتخاب قفلها و نحوه بستن آنها هم خلاقیت موج میزند.

دهها هزار قفل ریز و درشت و رنگارنگ هریک نشانه و سندی از یک پیوند قلبی ناگسستنی. قفلها گرچه مثل صاحبانشان هریک شکلی و رنگی و طرحی خاص دارند ولی همگی در یک چیز مشترکند، اینکه صاحبانشان با تمام وجود میخواهند پیوند قلبی که بینشان بسته شده جاودانه بماند.

پایان

سفرنامه کلن قسمت دوم (کلیسای کتدرال)

صبح روز دوم اقامتمان در کلن دوباره به میدان دام برمیگردیم تا از مهمترین بنای دور میدان که نماد اصلی شهر نیز به حساب می آید دیدن کنیم. و حالا این شما و این هم کلیسای کتدرال کلن، سومین کلیسای بلند جهان!

میدانم که در نگاه اول شاید توی ذوقتان بخورد. این بخاطر رنگ سیاهش است؛ همان غبار زمانه که بر رخش نشسته. ولی باورتان میشود که من عاشق همین رنگ قرون وسطایی اش شدم؟!

 حالا بیایید با هم از در اصلی کلیسا وارد شویم و گشتی در آن بزنیم و از صدها عنصر هنری داخل آن دیدن کنیم. قول میدهم که از گشت در آن پشیمان نخواهید شد.

 کلیسای کتدرال (جامع) کلن که به کلیسای دام نیز شهرت دارد، یکی از بزرگترین عبادتگاههای مسیحی جهان محسوب میشود و به رسم هر کلیسای جامع دیگر، مسند قدرت اسقف اعظم نیز میباشد.

درمورد پیشینه آن باید بگویم که این کلیسا بر روی کلیسای قدیمی شهر که آن نیز بر روی معبدی میتراییسم بنیان نهاده شده بود، بنا گردیده.

ساخت کلیسای کتدرال از سال 1225 آغاز و در سال 1880 به پایان رسیده. آری درست حدس زدید ساخت آن بالغ بر شش قرن به طول انجامیده.

در سفر به فلورانس و بارسلونا و... کلیساهایی دیده بودیم که زمانی معادل دو تا چهار قرن صرف ساخت آنها گردیده بود. آن زمان از این مسئله حیرت کرده بودیم اما به مرور فهمیدیم که این امر در مورد بناهای عظیم و باشکوه چندان غیرمنطقی به نظر نمیرسد. 

ازآنجاییکه هزینه ساخت بسیاری از این کلیساها از محل اعانات و کمک های مردمی تأمین میشده این مسئله به خودی خود، طولانی شدن زمان ساخت را توجیه میکند.

 اما علت دیگر طولانی شدن زمان ساخت این کلیسا برمیگردد به وقفه های نسبتا" طولانی که در پروسه ساخت پیش آمده. این وقفه ها بیشتر به دلایلی همچون جنگ و کشمکش های داخلی و خارجی رخ میداده.

  کلیسای کتدرال کلن که بدون شک یکی از شاهکارهای معماری گوتیک است، در سال 1996 در زمره آثار یونسکو ثبت شد.

کلیسای دام کلن که سومین کلیسای بلند جهان است، دارای دو برج (مناره) به ارتفاع 157متر است که به واسطه 509 پله میتوان بر اوج آنها پا نهاد.

سبک معماری آن بیشتر شبیه کلیساهای فرانسوی است بخصوص تزیینات خارجی و مجسمه های حواریون مسیح در سردر ورودی اش مرا سخت به یاد کلیسای مشهور پاریس یعنی نوتردام می اندازد.

ظرفیت سالن کلیسا بیست هزار نفر است و جالب اینکه روزانه همین حدود گردشگر از این کلیسا دیدن میکنند.

 ستونهای بلند داخل سالن، عظمتی وصف نشدنی به کلیسا بخشیده اند و پنجره های وسیع با آن شیشه کاریهای رنگی و منقوش به طرز چشمگیری بر زیبایی آن افزوده اند.

در گوشه گوشه کلیسا همچون همه کلیساهای دیگر، مجسمه های مسیح مصلوب و مریم مقدس و حواریون و قدیسان چشم نوازی میکنند.

 اما شهرت کلیسا تنها به دلیل زیبایی، وسعت، قدمت و عناصر هنری داخل آن نیست. درواقع آنچه به این کلیسا هویتی خاص بخشیده و آن را به یکی از قطب های مهم گردشگری مذهبی در عالم مسیحیت بدل کرده، وجود سه مغ بزرگ زرتشتی در این مکان است که در تابوتهای طلاییشان آرمیده اند.

این سه مغ بزرگ که از آنها به سه پادشاه یا سه مرد دانا نیز یاد میشود، نخستین کسانی بودند که تولد مسیح را بشارت دادند.

 از زمان ساخت کلیسا و انتقال بقایای جسد این سه مغ، کلیسا حال و هوایی خاص پیدا کرده و زائران بسیاری برای زیارت آنها به کلن می آیند و میتوان اینگونه تعبیر کرد که اگر مکه و مدینه برای ما مسلمانان شهرهای زیارتی و مقدسی هستند کلن هم برای مسیحیان همین حکم را داشته.

البته باید بپذیریم که امروز افکار نسلهای جوان چه در عالم مسیحیت چه در کشور خودمان متفاوت از گذشته است و بسیاری از انسانهای نسل امروز، التزام عملی به ارکان دین ندارند و آن را فریضه ای شخصی میدانند. برای همین هم کلیساها از رونق قرون وسطایی خود افتاده اند و بسیاری از شهروندان، جز در مراسم تشریفاتی خاص همچون غسل تعمید و فوت عزیزان و ازدواج و...در کلیسا حضور نمیابند.

 پس از بازدید از داخل کلیسا، سری هم به زیرزمین آن میزنیم. در این بخش از کلیسا، تعدادی سنگ قبر متعلق به کشیشها و روحانیون ارشد به چشم میخورد.

همچنین در این قسمت از کلیسا میتوان شاهد مصالح به کار رفته در کلیسا نیز بود. لاشه سنگهایی که در بدنه کلیسا به کار رفته اند در بخشی از دیوارها قابل رویت است. 

 همانطور که گفتم کلیسا بر اثر عوامل محیطی و فرسایش در طی این هشت قرن که از ساختش میگذرد، تغییر رنگ داده و از رنگ سفید به سیاهی متمایل گشته؛ رنگی که به هیچ عنوان برازنده مکانی مقدس و مذهبی نمیباشد. برای همین هم در حال حاضر کلیسا در حال مرمت و سیاهی زدایی است.

اما شب هنگام تماشای این کلیسا از فراز پلهای راین بسیار تماشایی است. چه کسی باور میکند که این کلیسای بغایت زیبا که همچون الماس بر پیشانی شهر میدرخشد، همان کلیسای سیاهی باشد که در نگاه اول خیلی ها را دلزده میکند؟

 

 همراه ما باشید ادامه دارد.

سفرنامه کلن قسمت اول( شهری آرمیده در ساحل راین)

 در ادامه سفرمان به اروپا از بروکسل راهی کلن هستیم؛ چهارمین شهر بزرگ و پرجمعیت آلمان پس از برلین، هامبورگ و مونیخ. شهری آرمیده در ساحل زیبای راین...

 سفر کردن با قطار همیشه برایم لذتبخش بوده و هست ولی سفر با قطار در قاره سبز، دیگر اوج زیبایی و مسرت است چراکه در سفر با قطار است که میتوان مفهوم قاره سبز را به معنای واقعی کلمه درک کرد. تا چشم کار میکند سبزینگی است و طراوت وسرزندگی...

جنگل ها و تپه های سرسبز، رودخانه ها و نهرهای پرآب، مزارع و تاکستانهای پربار، دهکده های رویایی و قلعه های جامانده از تاریخ که از دل جنگل و کوه سربرمی آورند، آنقدر جذاب و دلربا هستد که لحظه ای نمیتوان چشم از پنجره قطار برداشت. میخواستم این دو ساعت راه را چرتی بزنم ولی از ترس از دست دادن چنین صحنه هایی لحظه ای چشمهایم روی هم نمیرود.

  بدون اینکه بفهمیم کی و چگونه، از بلژیک به آلمان رسیده ایم؛ نه ویزایی درکار است و نه کنترل پاسپورتی و نه حتی دیواری و حد و مرزی و سیم خارداری. اینجاست که مفهوم اروپای واحد را با گوشت و خونمان لمس میکنیم. پاسپورت مشترک، واحد پول مشترک! دیگر از خدا چه میخواهند این اروپاییها!

پس از تحویل اتاق در هتل و استراحتی مختصر در آن، پای پیاده راهی اصلی ترین بخش شهر یعنی میدان دام میشویم؛ جاییکه بیشتر بناهای دیدنی شهر در آنجا واقع شده اند. حالا شما هم اگر مایلید همراه ما شوید تا پای پیاده خود را از هتل به میدان دام برسانیم.

در نخستین لحظات حضورمان در کلن، برخلاف تصورمان، آن را شهری مدرن و نو میبینیم و از عناصر تاریخی که شاخصه دیگر شهرهای اروپا هستند اثری نمیابیم.

اینجا برخلاف پاریس و رم و فلورانس، میادین سنگفرش، کاخها و عمارات قرون وسطایی به چشم نمیخورد. تنها گاهی لابلای بناهای جدید، میتوان بخشهایی از برج و بارو و دروازه قدیم شهر را یافت.

اجازه دهید تا رسیدن به میدان دام، کمی درباره پیشینه پرفراز و نشیب کلن صحبت کنیم. کلنگ این شهر در سال 50 میلادی توسط امپراتور روم آگریپینا زده شد. وی تصمیم گرفته بود در زادگاه خود (شهر کنونی کلن) شهری زیبا بنا نهد. به افتخار نام امپراتور، شهر تازه تأسیس شده کولونیا کلائودیا آرا آگریپننسیوم نام گرفت.

ازآنجاییکه این شهر در مسیر تردد روم شرقی و غربی قرار داشت، به سرعت چشمگیری پیشرفت کرد و خیلی زود به یکی از مراکز مهم داد و ستد اروپا بدل گشت.

آن روزگاران هنوز مسیحیت به اروپای غربی راه نیافته بود و مردم اروپای غربی به رسم نیاکان خود هنوز به آیین میترائیسم پایبند بودند و معابد مهرپرستی میعادگاه آنان برای انجام فرایض دینی شان بود. اما پس از پیروزی روم شرقی بر روم غربی، آنها مسیحیت را که در اورشلیم پاگرفته بود، ازخاورمیانه به اروپای غربی آورده و جایگزین آیین میتراییسم کردند.

در سال 311 میلادی امپراتور بزرگ روم، کنستانتاین، فرمان رسمی شدن دین مسیحیت را در سراسر قلمرو خود که شامل بخش وسیعی از اروپای امروز بود صادر نمود. ازآنجاییکه شهر کلن یکی از مهمترین شهرهای قلمروی روم محسوب میشد، خیلی زود به قطب مسیحیت در شمال اروپا بدل شد.

 در پی این واقعه عبادتگاههای میترایی کولونیا همگی ویران شدند و جای خود را به کلیساها بخشیدند.شهرت و عظمت کلن در قرون وسطی با ساخته شدن کلیسای جامع شهر که یکی از بزرگترین کلیساهای جهان بود به اوج خود رسید. به دنبال ساخت این کلیسا، کلونیا به یکی از مهمترین قطبهای مذهبی عالم مسیحیت بدل گشت. کلن در قرن نوزده و بیست محل مناقشه ایتالیاییها و فرانسوی ها بوده و میدان کارزار این دو مدعی.

 

شاید برای بسیاری از جهانگردان نام کلن با رودخانه راین و کلیسای بزرگ و مشهورش گره خورده باشد ولی برای من این شهر بیش از هرچیز یادآور فیلم از کرخه تا راین با بازی به یاد ماندنی زنده یاد هما روستا میباشد.

حالا داریم کم کم به لوکیشن فیلم ازکرخه تا راین نزدیک میشویم و برجهای کلیسای جامع شهر از لابلای ساختمانهای شهر رخ مینماید و نوید رسیدن به میدان دام را میدهد.

 اما سیاه ترین بخش از تاریخ این شهر برمیگردد به دوران جنگ جهانی دوم که کلن به عنوان یک منطقه نظامی مهم، خسارات بسیار دید و تا مرز نابودی پیش رفت. اما پس از جنگ، چون ققنوس از خاکستر خود برخاست و شهری زیبا و مدرن با حفظ اصالت خود پدید آمد. برای همین هم در لحظه ورود به شهر، کلن را شهری مدرن با بناهایی نوساز میبینیم.

حالا ما امروز در میدان دام قلب تاریخی شهر میخواهیم کتاب تاریخ این سرزمین را ورق بزنیم؛ ازآنجاییکه ساعت از هفت غروب هم گذشته و امکان گشت در کلیسا را از دست داده یم، بازدید از کلیسا را به فردا موکول میکنیم و امشب تنها در میدان دام و کوچه های دوروبرش گشتی میزنیم.

 هتل دام

میدان دام قطب توریستی شهر است و دورتادورش را بناهای باشکوهی از جمله کلیسای دام، هتل دام، ساختمان گردشگری و توریسم، فروشگاهها و رستوران و کافه های روباز فرا گرفته اند.

یک سوغات فروشی اطراف میدان دام

  یکی از شاخصه های جذاب میدان دام، هنرمندان خیابانی حاضر در آن هستد که با هنرهای شاد و متنوع خود، حال و هوایی خاص در میدان ایجاد کرده و به آن سرزندگی بسیار بخشیده اند.

این نقاشیهای زیبا و هنرمندانه را هنرجویان و هنرمندان دوره گرد بی نام و نشان با گچ بر سنگفرش میدان کشیده اند. در کنار نقاشی متن کوتاهی نیز به همراه یک کاسه پول، به چشم میخورد که صاحب اثر اذعان داشته که این کار تنها حرفه و وسیله امرار معاش وی میباشد.

گروههای مختلف موسیقی در میدان مینوازند و میخوانند و میرقصند. یکی با افراد بیشتر و ادوات گرانتر و پیشرفته تر،

یکی هم مثل این گروه نوازنده های آفریقایی با بضاعت اندک... مهم این است که برای لحظاتی هم که شده خنده را به لبها و شادی را به دلهای گردشگران هدیه میکنند.  

شبهای کلن عجیب سرزنده و شادند. اصلا" انگار خواب به چشم این شهر نمی آید. گردشگران و شهروندان تا پاسی از شب در فضای سبز اطراف رود راین شب زنده داری میکنند.

 یکی از نوستالژیهای ما ایرانیان که در کلن دیده میشود قلیان است. در کافه های هیچیک از شهرهای اروپا، قلیان ندیده بودم ولی ازآنجاییکه در این شهر تعداد زیادی مهاجر ترک زندگی میکند، فرهنگ قلیان کشیدن، در اینجا نیز رواج یافته. 

وجود پارکهای مختلف در کرانه شرقی رود راین و دهها رستوران و کافه و آب نما و حوضچه و فضاهای مفرح جهت بازی کودکان، مفهوم خاصی به شبهای کلن بخشیده.

علت اصلی اینهمه سرزندگی و شادابی، وجود رود راین است که از دل کلن میگذرد و به این شهر دوهزارساله روح حیات میبخشد. رود راین با 1320 کیلومتر درازا یکی از مهمترین رودهای اروپاست که از کوههای آلپ سرچشمه میگیرد و از سوئیس و آلمان و فرانسه و هلند عبور میکند.

واژه راین به معنی روان و جاریست و چه واژه برازنده ای برای عنصری که رگ حیات این شهر است. سوار شدن بر کشتی کروز بر روی رودخانه راین و تماشای این شهر بخصوص در شب، خاطره ای زیبا و به یادماندنی است.

در گذر از چمن های کرانه راین، گاهی مناظری آشنا ما را وادار به ایستادن میکند. زیراندازی که روی چمنها گشوده شده و فلاسک چای و سبد پیکنیک و... چه صحنه های آشنایی است و صدای شوخی و خنده هموطنانی که آخر هفته ها در ساحل راین به یاد وطن دور هم جمع میشوند تا غم غربت را از دلها بزدایند و به آبهای روان راین بسپارند و بوی وطن را از لای نسیم ملایمی که در سبزه های کرانه راین میپیچد با تمام وجود استشمام کنند.

 

همراه ما باشید ادامه دارد.