از سیراف که بیرون میزنیم در مسیر بوشهر شهرستان دیر را داریم و یک کهن ولایت سه هزار ساله به نام بردستان که آثاری از گذشته های دور را در دل خود حفظ نموده؛ شهری کوچک که از وجناتش پیداست مورد بیمهری مسئولان واقع است و تب و تاب و شور و هیجانی در آن نیست.

سراغ مسجد جامع قدیمی شهر را میگیریم و دقایقی بعد خود را به درب بسته اش میرسانیم. پرسان پرسان متولی مسجد را که همین حوالی خانه دارد پیدا میکنیم و لحظاتی بعد خود را در کهن ترین بنای اسلامی استان بوشهر میابیم.

اینجا مسجد جامع بردستان است؛ مسجدی که ریشه در قرون اولیه اسلام دارد و گفته میشود کلنگش را عمربن عبدالعزیز زده و از آن زمان همچنان معبد مسلمانان است هرچند که در این هزارواندی سال بارها و بارها مورد بازسازی و دوباره سازی واقع شده است.

طبق قدیمی ترین کتیبه موجود در مسجد، این مسجد در سال 852 قمری توسط حاجی ابوبکر شاه تجدید بنا گردیده و البته طبق اسنادی دیگر در سال 1273 قمری به همت حاکم ولایت، حیدرخان دشتی دوباره از نو ساخته شده. بنابراین مسجد از زمان ساخت اولیه خود چندین بار از نو ساخته و یا مرمت شده است. از این روی نام حاکمان زیادی بر کتیبه ها و اسنادش نقش بسته.

 در حیاط مسجد تعدادی سنگ قبر به چشم میخورد. گویا از گذشته های دور در این مکان گورستانی بوده با قبور قدیمی آهکی مزین به خط کوفی که سنگ قبرهایش همه در جریان مرمت تخریب و ناپدید شده اند و چندتایی هم که باقی مانده اند در موزه های اطراف نگهداری میشوند.

مسجد جامع یک عمارت مربع مستطیل است که بر فراز آن بادگیری به سبک و سیاق مناطق کویری ساخته شده که هوای مطبوع و خنگی را در شبستان مسجد ایجاد میکند.

 متولی مدخل کوچک ورودی مسجد را باز میکند و ما وارد شبستان آن میشویم؛ شبستانی مزین به دوازده ستون که در دو ردیف دوازده تایی ساخته شده اند.محل تلاقی ستونها به سقف قوسهایی ایجاد شده که بر زیبایی آن افزوده اند.

بادگیر مسجد

از دیگر المانهای زیبای مسجد، پنجره های مشبک آن است که نور را به شبستان مهمان میکنند و بازی سایه روشنهای انوار خورشید، حالتی روحانی را در مسجد پدید می آورد.

مسجد علاوه بر ستونها و دهلیزهای زیبا، منقش به هنرهایی چون مقرنس کاری و گچبری نیز میباشد که البته بخشی از آنها در گذر زمان از بین رفته.

اما در اتاقکی که از شبستان مسجد جدا میشود مقبره ای به چشم میخورد که متعلق به یکی از علمای شهر بوده که طبق گفته متولی کرامات بسیار داشته.

بازدید از مسجد که به پایان میرسد راهی یکی دیگر از بناهای تاریخی شهر میشویم تا بخشی از تاریخ این کهن دیار را نیز در آنجا ورق بزنیم.

اینجا قلعه بردستان است؛ جایی که روزگاری هسته مرکزی شهر و مقر فرمانروایی حاکمان دورانهای مختلف بوده.

 این کهن دژ خشتی- سنگی نیز همچون همه قلاع تاریخی ایران برج و بارویی داشته و تشکیلاتی که امروز تنها بخشهایی اندک از آن باقی مانده و بیشتر آنها در لایه های تاریخ فرو رفته اند.

 کهن دژ ما که قرنهاست بر تارک کهن دیار بردستان استوار است، امروز حال و روز خوشی ندارد و میشود گفت دارد واپسین نفسهایش را میکشد و اگر دستی از روی مهر به یاریش نشتابد به زودی به تلی از خاک بدل خواهد شد.

و صد افسوس که تا به امروز دست نوازشگر پرهنری از آستین بیرون نیامده تا زخمهای عمیق آن را مرهم گذارد.

 به محضی که پا در قلعه میگذاریم ناگهان سروکله چند پسربچه شوخ و شنگ از زمین و هوا پیدا میشود. کودکان سرازپا نمیشناسند تا تمام سوراخ سمبه های قلعه را نشانمان دهند.

جالب اینکه چنان تروفرز پلکان تیز و بلند قلعه را بالا میروند و بر فراز آن پا میگذارند که هاج و واج میمانیم و آنگاه جرأت میابیم که بچه ها را رها میکنیم تا به دنبال کودکان بردستانی بروند و قصه این قلعه خرابه را از دهان کودکان بشنوند.

 از کودکان بردستانی میخواهیم هرآنچه از قصه و افسانه و خاطره ای از این قلعه در ذهن دارند برایمان بازگو کنند و هریک از آنها شروع میکند افسانه و واقعیت و خیال را به هم میبافد و ریسمانی میسازد و با آن ما را به گذشته های دور پیوند میزند.

 قلعه فعلی که بر ریشه های ساسانی شکل گرفته آخرین بار به دستور حاکم شهر محمدخان دشتی مرمت گردیده و محل حکمرانی وی بوده و دارای بخشهایی چون شاه نشین و اتاقهای تودرتو جهت سکونت اهل و عیال، برج و بارو و... بوده. همچنین دارای راههای پنهانی، آب انبار، مخازن آذوقه و سلاح و لوله کشیهای جالب توجه و... نیز بوده.

وقتی به قلعه خوب نگاه میکنیم در پس همه این خرابی ها رد هنر هنرمندان خوب کشورمان را میبینیم. از مقرنس کاریهای زیبا تا مهندسی قوی در طراحی پلکانی دوار و قوسها و طاقهایی که جلوه و شکوه به این عمارت بخشیده.

 مصالح بکار رفته در ساختمان قلعه، لاشه سنگهای ساحلی و ملات و ساروج بوده و این یعنی تعامل با طبیعت.

پس از پایان گشت، نوبت پرداخت دستمزد این لیدرهای کوچک است. خوشبختانه همیشه و در هر سفری، چیزهایی از قبیل کتاب داستان و تنقلات به همراه داریم تا به کودکان هدیه دهیم. هدیه ها را بین کودکان تقسیم میکنیم تا برق نگاه شیطنت آمیز و لبخند شیرین کودکان بردستان آخرین خاطره ما از این کهن دیار باشد.

همراه ما باشید ادامه دارد.