سفرنامه زنجان قسمت سوم (سلطانیه)
حالا داریم به شهر سلطانیه نزدیک میشویم نشان به آن نشانه که گنبد لاجوردی اش از این فاصله دور پیداست. چه کسی باور میکند که این شهر کوچک و مهجور که امروز شهرتش را مدیون همین گنبد فیروزه ای است روزگاری پایتخت ایران بوده! بگذارید تا رسیدن به سلطانیه برایتان کمی از تاریخچه شهری بگویم که روی ریشه های هفت هزارساله خود ایستاده.

پس از حمله «چنگیزخان مغول» و سپس فرزندش «هلاکوخان» و برچیده شده بساط خلافت عباسیان، سلسله ایلخانی در ایران تأسیس شد و ایلخانان مغول بر قسمتهایی از مرکز ایران و آذربایجان چیره و تبریز را به عنوان پایتخت خود برگزیدند. تا اینکه «ارغون شاه» چهارمین ایلخان مغول، موقعیت جغرافیایی سلطانیه کنونی را سخت پسندید و تصمیم گرفت در آن شهری بنا کند. پس دستور داد تا برج و بارویی ستبر بسازند و شهری درون آن بنا نهند. اما پس از مرگ وی پسرش «غازان خان» به تبریز بازگشت و «شنب غازان» را بنا نهاد و شهر پدر همچون نهالی نوپا رو به زوال نهاد. اما اولجایتو (سلطان محمد خدابنده) که پس از غازان خان به سلطنت رسید، پروژه ارغونشاه را به پایان رساند. وی هنرمندان و صنعتگران و دانشمندان بسیاری را از دور و نزدیک به شهر فراخواند و طولی نکشید که شهر پر شد از افرادی که تمام هنر و سرمایه خود را ریختند به پای شهر جدید و در عرض ده سال شهری پدید آمد که روی دست رقیب خود تبریز بلند شد. از آنجاییکه پادشاهان ایلخانی خود را سلطان مینامیدند شهر جدید «سلطانیه» یا «شاه نشین» نام گرفت. پس از آن سلطان الجایتو باروی شهر را بزرگتر کرد و امر نمود تا آرامگاهی باشکوه برایش بسازند که پس از مرگ در آن جاودانه شود.

گرچه امروز از آن برج و باروی عظیم سلطانیه و عناصر تاریخی شهر خبری نیست و سلطانیه فعلی، شهری کوچک با محله هایی نه چندان تاریخی، به نظر میرسد ولی همین گنبد عظیم به تنهایی اوج و شکوه شهر را در یادها زنده میکند. امروز این آرامگاه باشکوه عنوان «بزرگترین گنبد آجری جهان»، «سومین گنبد بزرگ جهان (بعد از سانتا ماریادلفیوره و ایاصوفیا)» و «باشکوهترین بنای سبک آذری» را یدک میکشد

حالا رسیدیم به سردر سلطانیه و باید بلیت تهیه و وارد شویم. با اینکه اولین باری نیست که میخواهم از آن دیدن کنم باز شور و شوقی وصف ناشدنی در من پدید آمده؛ نمیدانم عظمتش است که مرا اینگونه ازخودبیخود نموده یا سبک معماری و تزیینات زیبای داخل آن.

عظمت بنا، معماری منحصربفرد، محاسبات هندسی و تناسبات موجود در آن، همچنین پی ریزی شگفت انگیز بنا و مقاومت بسیار بالای آن در مقابل عوامل طبیعی، همه و همه باعث شدند که این بنای خارق العاده در سال 2005 ثبت یونسکو شود

ساخت گنبد سلطانیه از سال 1302 تا 1312 به مدت 10 سال طول کشید این گنبد در اصل مسجدی است در سه طبقه با پلانی هشت ضلعی که هشت مناره، گنبد را فرا گرفته اند. ارتفاع گنبد 48 متر و قطر دهانه آن 25.5 متر میباشد. مناره ها علاوه بر زیبایی باعث استحکام بیشتر بنا شده اند. بدنه اصلی گنبد از آجر ساخته شده است و روکش آن با کاشیهای لاجوردی و فیروزه ای به شیوه معرق کاری تزیین شده است. این گنبد قدیمیترین گنبد دوپوش ایرانی است که گفته میشود از آرامگاه غازان خان و آرامگاه سلطان سنجر در مرو الهام گرفته شده و خود بعدها منبع الهامی برای کلیسای «سانتا ماریا دلفیوره» در فلورانس شده.

بنا از سه قسمت ورودی، تربت خانه و سردابه تشکیل شده دالانهای تودرتویی در سردابه قرار دارد که گویا برای اجرای مراسم خاص آیین «شمنیسم» بکار میرفته.

راستی بگذارید کمی وارد زندگی شخصی الجایتو شوم و راجع به دین و مذهبش برایتان بگویم. از آنجاییکه مادر الجایتو زنی مسیحی بود در بدو تولد نوزادش را غسل تعمید داده و نام «نیکلای» را بر او نهاده بود اما نیکلای کوچولو وقتی به نوجوانی رسید به آیین اجدادی اش بودیسم روی آورد اما دیری نپایید که زن ذلیل بودنش بر همگان عیان گشت چراکه پس از ازدواج با زنی مسلمان، به اسلام گروید ولی باز هم دیری نپایید که به دلیل اختلافات موجود بین علمای مذهب تسنن، از اسلام سنتی دست شست و به مذهب شیعه گروید و دستور داد حتی اسامی خلفای مسلمین (ابوبکر و عمر و عثمان) را از روی سکه ها پاک کنند پس از آن بود که نام خود را از الجایتو به محمد تغییر داد و مراجع شیعه نیز در اقدامی سخاوتمندانه لقب «خدابنده» را به وی اعطا کردند.

از این رو است که امروز الجایتو به نام سلطان محمد خدابنده شناخته میشود. میگویند الجایتو در اواخر عمر به مذهب شمن درآمده بوده و همین امر نیز در معماری مقبره اش بی تأثیر نبوده و آن دالانها و راهروهای رمزآلود آرامگاهش جهت اجرای مراسم خاص آیین شمنیسم بوده با این حساب الجایتو کلکسیونی از همه ادیان و مذاهب به شمار می آمده حالا نمیدانم چرا جسد بنده خدا را به جای اینکه در این آرامگاه باشکوه دفن کنند در کوههای اطراف به خاک سپرده اند. واقعا" که خیلی ستم است آدم یک عمر در زنده بودن برای حیات پس از مرگش خانه بسازد آخرسر هم سر از کوه و بیابان دربیاورد!

اما داخل مقبره هم به اندازه نمای بیرونی از هنر سهم برده و گچبریها و آجرکاریهای سقف و دیوارها که گوش شیطان کر همچنان باقیست، همچنین کاشیهای طلایی و هشت گوش منقش تربت خانه و ازاره های، آن نمونه کمیاب هنر ایرانی به شمار می آیند.

در کتیبه های روی دیواره نیز از اسامی خداوند و آیات قرآن و اسامی ائمه بهره برده شده و نام خود الجایتو نیز در قسمتی از دیوار به چشم میخورد.
همانطور که گفتم سلطان الجایتو از بسیاری عرفا و شعرا دعوت کرد تا به شهر بیایند و مکتبخانه هایی برای تربیت شاگردان بنا نهاد و جهت حمایت از علما محله هایی از شهر را به نام آنان کرد و مال و منال بسیار به آنها بخشید و در زمان حیاتشان مقبره هایی درخور و منزلت آنان ساخت.داشتن مقبره همیشه آرزوی دیرینه قدما از مصریها بگیر تا ایرانیهای باستان بوده و الجایتو با این کار هم حیات دنیوی و هم اخروی بزرگان را بیمه میکرد.

یکی از این بناها مقبره ملا حسن کاشی است؛ یکی از شعرایی که دعوت سلطان را اجابت نمود و از کاشان به سلطانیه آمد و سهمش را که این مقبره باشکوه بود از الجایتو گرفت امروز این بنا چون نگینی فیروزه ای در دشتهای خشک و آفتاب سوخته اطراف شهر میدرخشد.

نمای خارجی مقبره هشت ضلعی است که در داخل مربع شکل است. در پلان هشت ضلعی هشت ایوان به چشم میخورد که ایوانهای بزرگ یک طبقه و ایوانهای کوچکتر دو طبقه به صورت یک در میان قرار گرفته اند. ویژگی منحصربفرد بنا گنبد سه پوش آن است که در معماری آن روزگار بی سابقه بوده لایه خارجی گنبد نیز با کاشیهای فیروزه ای زیبایی تزیین شده که در آن اسامی ائمه به چشم میخورد.

گفته میشود این بنا در سه دوره تاریخی شکل گرفته ساخت اولیه آن در دوره سلطان محمدخدابنده بوده و سپس در زمان شاه طهماسب صفوی و آخرین بار نیز در دوره قاجار مرمت و تزییناتی به آن افزوده گشته.

گرچه مغولها در تاریخ به توحش و ویرانگری معروفند اما بعد از سالها زندگی در جوار ایرانیان رفته رفته با هنر و علم و ادب مأنوس گشتند بطوریکه سلطان محمدخدابنده (الجایتو) در بین سلاطین به عنوان یکی از بزرگترین حامیان علم و ادب و هنر به شمار می آید. وی در زمان سلطنتش مدارس بسیار بنا نهاد.یکی از مهمترین اقدامات وی ساخت مدرسه برای عشایر کوچ نشین بود مدارس سیاری که آنها نیز همراه عشایر به ییلاق و قشلاق میرفتند. از این رو از وی به عنوان پدر مدرسه سیار نام برده میشود

از دیگر بناهای موجود در این شهر آرامگاه نوه مولانا منسوب به «چلپی اوغلی» است وی شاعر معروف قرن هشتم بوده و مقارن با ایلخانان میزیسته. گویا در این مکان در گذشته علاوه بر این مقبره، مهمانسرا و مدرسه و بیمارستان نیز وجود داشته که در حمله تیمور تخریب گشته. متأسفانه درب مقبره بسته است و هرچه دورش میچرخیم تا راهی به داخل آن پیدا کنیم موفق نمیشویم پس تنها به گرفتن عکسی از نمای بیرونی اکتفا کرده و همینجا گشتمان را در سلطانیه به پایان میرسانیم.

همراه ما باشید ادامه دارد