سفرنامه سمنان قسمت سوم(دامغان)
و حالا نوبت عبور از دروازه های نامرئی شهر صددروازه فرا رسیده؛ شهری که در چندین دوره از تاریخ از جمله دوره اشکانیان پایتخت امپراطوری ایران بوده؛ شهری که تمدن هفت هزارساله اش را به زیر تپه های باستانی اش «تپه حصار» پنهان کرده و اشیاء زیرخاکی برآمده از دلش امروز زینت بخش موزه های داخلی و خارجی اند؛ شهری که پسته ناب و مرغوبش نامش را زبانزد خاص و عام کرده و سالیان درازیست که این طلای خندان نقل محافل ما ایرانیان در بزمها و شب نشینی هایمان است. (البته نه در این یک سال اخیر که نرخش به سه برابر رسیده!) و صد افسوس که شهری با چنین قابلیتها امروز چنین غریبانه و مظلوم وار، در دل کویر بی انتها کز کرده و از یادها فراموش گشته.
دامغان (صد دروازه) از کهنترین گاهواره های تمدن و یکی از مهمترین بلاد ایران در طول تاریخ و پایتخت ایران در سه مقطع تاریخی بوده. میگویند در آن روزگاران دورتادور شهر را حصاری چنان ستبر فراگرفته بوده که دو درشکه میتوانستند به آسانی از روی آن عبور کنند. حال نظر به اینکه ما ایرانیان در اغراق کردن در دنیا لنگه نداریم میتوان به یقین گفت که اگر هم دو درشکه نمیتوانستند، لااقل دو اسب (بدون درشکه هایشان) که میتوانستند همزمان از روی آن عبور کنند!
حالا ما امروز در دامغان هستیم تا برگهایی چند از کتاب تاریخ سرزمینمان را در آن ورق بزنیم. این بار هم به حرمت سن و سال، گشتمان را از کهنترین و صد البته مهمترین بنای تاریخی شهر «مسجد تاریخانه» آغاز میکنیم

درمورد وجه تسمیه تاریخانه چند روایت است یکی اینکه واژه «تاری» به معنای خدا میباشد و تاریخانه، به خانه خدا (مسجد) اطلاق میشود. عده ای هم بر این عقیده اند که چون این بنا در زمان ساسانیان به عنوان آتشکده مورد استفاده واقع میشده، بعد از حمله اعراب به ناری (آتش) خانه معروف گشته که به مرور «ناریخانه» به تاریخانه بدل گشته. از نامهای دیگر این مسجد، چهل ستون است؛ نامی آشنا که بر مسجدجامع سمنان و مسجد سرخه هم نهاده شده و حال آنکه تعداد ستونهای هیچ یک از این مساجد به چهل نمیرسد. ازآنجاییکه عدد چهل در نزد قدما عددی مقدس بوده هرجا سخن از رقمی بالا بوده آن را چهل نام مینهادند؛ نظیر چهل تن،چهل چشمه،چهل دختر و...

وقتی از درب چوبی قدیمی مسجد پا به درون میگذاریم صحنی به ابعاد 27 در 26 متر که دورتادورش را رواقهایی فرا گرفته، به رویمان گشوده میشود. وقتی وارد شبستان مسجد میشویم ستونهای قطور مدور آن بیش از هرچیز چشممان را میگیرد؛ ستونهایی به بلندای شش متر که در ارتفاع سه متری به طاقی مازه دار (بیضوی) میپیوندند. و این 26 ستون قطور، فضایی بسیار زیبا و شکوهمند و درعین حال معنوی پدید آورده اند که در آن توأمان هم حس غرور و هم فروتنی به آدم دست میدهد. یک بنای شاهانه مذهبی با شالوده ساسانی که حتی در لحظه خلوت با معبود، عظمت ایران باستان را یادآور میشود

درمورد تاریخ ساخت تاریخانه نظرات گوناگونی است. عده ای بر این باورند که اینجا در اصل آتشکده ای بوده که بعد از حمله اعراب به مسجد تغییر کاربری داده بنابراین تاریخ ساخت آن اواخر دوران ساسانی است ولی اکثریت مورخین با توجه به درنظر گرفتن جهت قبله، تاریخ ساخت آن را به قرن دوم قمری منسوب نموده و بر این باورند که این مسجد پس از اسلام ولی با معماری اصیل ساسانی بر روی خرابه های آتشکده ساخته شده. هرچه که هست در شباهت وافر آن به بناهای دوره ساسانی همچون کاخهای سروستان و فیروزآباد و تخت سلیمان هیچ شکی نیست
البته ناگفته نماند که بنای مسجد بر اثر زلزله تخریب و تنها چند طاق آن از معرکه جان سالم به در برده بودند این طاقها در قرن سیزدهم از روی همان طاقهای سالم و با کمکهای مردمی بازسازی شده اند. اما در بازسازی از طاقهای جناغی نیز استفاده شده به همین دلیل معماری ساسانی آن دستخوش اندک تحولی واقع گشته.

در ضلع شمالی مسجد که توسط دیواری از صحن اصلی جداشده مناره ای به چشم میخورد که برخلاف انتظار نه بر بام مسجد که بر روی سکویی بر روی زمین ساخته شده. گفته میشود تاریخانه مناری داشته که بر اثر زلزله فروریخته و این مناره به یاد و خاطره آن مناره فقید ساخته شده. بانی مناره فردی به نام «ابوحرب بختیار ممدوح منوچهری» بوده که در سال 420 قمری آن را مشابه مناره مسجد جامع دامغان ساخته. ارتفاع مناره 26 متر و محیط آن در پایینترین نقطه 13 متر است که هرچه به بالا میرود از محیط آن کاسته شده بطوریکه در بالاترین نقطه به هفت متر میرسد. گفته میشود ارتفاع برج بیشتر از اینها بوده که بر اثر زلزله فرو ریخته. مناره 86 پله و تزیینات آجرکاری بسیار زیبایی دارد و کتیبه ای در 10 متری آن به چشم میخورد

حال به محله «خوریا» در شرق دامغان میرویم تا از «مسجد جامع» و مقبره «پیرعلمدار» دیدن کنیم این برج آجری زیبا با آن گنبد مخروطی پیازی شکل در سال 417 قمری بر روی مقبره عالم و عارف نامدار «محمد بن ابراهیم» ملقب به پیرعلمدار بنا گشته. ارتفاع آن سیزده متر و قطر داخلی اش 4.5 متر میباشد و شهرتش هم به دلیل کتیبه ای است به خط کوفی که بر دیواره خارجی اش نقش بسته.

گویا برج در گذشته ایوانی داشته که امروز اثری از آن باقی نمانده. متأسفانه درب مقبره در بیشتر ساعات روز بسته است برای همین هم ما تنها به گشت و گذار در اطراف برج بسنده کرده و از دیدن داخل برج و مقبره صرف نظر میکنیم

مسجد جامع دامغان نیز در اندک فاصله ای از برج علمدار واقع است تاریخ ساخت آن نیز به درستی مشخص نیست. عده ای ساخت آن را به زمان خلافت مأمون عباسی نسبت داده اند. البته از آن بنای اولیه مسجد اثری باقی نمانده و مسجد فعلی در زمان «میرزا محمدخان سپه سالار» صدراعظم قاجار و بر روی ریشه های کهن خود ساخته شده.

مناره این مسجد هم مقارن با مناره مسجدجامع سمنان و تاریخانه و حدود قرن پنجم قمری است؛ قرنی که ایران دستخوش تحولی عظیم در ساخت ابنیه تاریخی و بخصوص هنر آجرکاری تزئینی بوده.

از شرق دامغان راهی غرب شده و به زیارت بنایی موسوم به «چهل دختران» که درجوار «امامزاده جعفر» و «خانقاه» (مقبره شاهرخ میرزا) واقع شده میرویم. بنایی که شباهت زیادی به مقبره پیرعلمدار دارد و گویی خواهر دوقلوی آن است. ارتفاع برج 15متر و محیط خارجی آن 23 متر و قطر داخلی اش نیز 6.5 متر است و مقارن با برج پیرعلمدار در سال 446 به امر «ابوشجاع اصفهانی» ساخته شده. کتیبه ای نیز به خط کوفی زینت بخش برج است. در وسط برج قبر گچی ساده ای به چشم میخورد که ماهیتش مشخص نیست و عده ای این برج را مقبره ای خانوادگی میدانند

بناهایی موسوم به چهل دختران در بسیاری از نقاط ایران وجود دارد و قصه پیدایش آنها هم کماکان مشابه است از این قرار که چهل دختر محاصره شده، ناگهان در این مکان از نظرها ناپدید و غیب شده اند. ناپدید شدن آدمها بخصوص دختران، در باورهای گذشتگان به شدت ریشه دارد و کم نیستند زیارتگاههایی که با این فلسفه پدید آمده اند. بنا به دلایلی که ما سر در نیاوردیم عکاسی از این محوطه ممنوع است برای همین هم ما این دو عکس را از بیرون محوطه از داخل ماشین میگیریم.

مقصد بعدی ما بنایی به جا مانده از قرن هفتم موسوم به «گنبد زنگوله» است؛ اثری خشتی گلی که برخلاف اسمش نه از گنبدی برفرازش خبری است و نه از زنگوله ای! گویا گنبدش مدتها پیش فرو ریخته و امروز تنها یک چهاردیواری مستطیل شکل بدون سقف مانده با طاقنماهایی که از هرکدام دری به بیرون راه دارد. ارتفاع هر دیوار شش متر است و طول دیوارها هم بین ده تا هجده متر.

ماهیت گنبد زنگوله به درستی مشخص نیست ولی وجود چند نمای قبرمانند در داخل بنا این فرضیه را قوت میبخشد که اینجا مقبره تعدادی از بزرگان زمانه بوده. عده ای این مکان را آرامگاه «منوچهری دامغانی» و عده ای آن را از آن یکی از سرداران یعقوب لیث به نام «زنگارود» میدانند و علت نامگذاری این گنبد به گنبد زنگوله را نیز در نام صاحب مقبره یعنی جناب زنگارود میدانند

و حالا وقتش رسیده تا یک طبیعت گردی را نیز در برنامه مان بگنجانیم جایی که تاریخ و جاذبه های طبیعی دست به دست هم داده اند تا یک مکان گردشگری پرطرفدار فراهم آید. از آخرین باری که به چشمه علی سفر کرده ام سیزده سال میگذرد آن روزها فضایی بکرتر بود و خلوتی خواستنی تر. از اینهمه سروصدا و ماشین و زباله هم خبری نبود.

«چشمه علی» مجموعه چشمه هایی هستند که از دل این منطقه میجوشند و تعدادشان به 50 چشمه میرسد عده ای معتقدند این چشمه ها با دستان حضرت علی حفر شده و به همین دلیل چشمه علی نام گرفته و عده ای میگویند به دلیل وجود چشمه های متعدد، اینجا به چشمه عالی(عالی بولاغ) شهرت یافته که بعدها به چشمه علی بدل گشته.

با اینحال این چشمه نزد اهالی منطقه بسیار مقدس است. این موضوع را میشود از دخیلهای بسته شده در اطرافش فهمید حتی چنار نزدیک چشمه که قرنهاست از آب چشمه نوشیده و قد برافراشته نیز به درختی مقدس بدل گشته و هزاران دخیل بر برگها و شاخه هایش به چشم میخورد. از همه اینها گذشته مظهر چشمه آنقدر زلال و خنک است که هوس نوشیدن آن ما را به پای چشمه در زیر پله ها میکشاند و ما تا میتوانیم از آب خنک و گوارایش مینوشیم.

اما شهرت چشمه علی به جز چشمه های زلالش به دلیل وجود عمارتهای قجری اش میباشد. این عمارتها شامل دوبخش است؛ «قراول خانه» که در بخش جنوبی استخر واقع است و در زمان آغامحمدخان قاجار ساخته شده و عمارت اصلی که طوری ساخته شده که به نظر میرسد در وسط آب شناور است

کوشک شمالی توسط فتعلیشاه قاجار ساخته شده و بنایی دوطبقه دارای ایوان و ستونهایی چوبی است. میگویند فتحعلیشاه در یکی از سفرهایش به خراسان به قصد سرکوبی نادرمیرزا پسر شاهرخ نادری شب را در این مکان خوش آب و هوا سپری میکند و چون تحت تأثیر فضای دلپذیر و آرامبخش چشمه علی قرار میگیرد دستور میدهد کوشکی در آن بنا نهند تا شاه خوشگذران قاجار در ایام فراغت به آنجا آمده و تفریح کند. گفته میشود که عملیات ساخت این کوشک به سرعت آغاز میشود بطوریکه وقتی شاه فاتحانه عزم بازگشت نموده و دوباره به محل مذکور می آید ناباورانه کوشک را در مقابل چشمان خود میبیند.

همراه ما باشید ادامه دارد